انگلیسی به انگلیسی

technical defect

technical dictionary

technical knowhow

technical point

technical skill

technical specifications

technical support

technical victory

technical vocational education

technical writer

technical writing

<hr> معنی : نکته فنی، اصطلاحات فنی، رموز فنی <hr> معانی دیگر : جنبه ی فنی، نکته ی فنی، ریزه کاری فنی، (جمع) جزئیات فنی، اصطلاح فنی، تروند واژه، واژه ی فنی

معنی : نکته فنی، اصطلاحات فنی، رموز فنی معانی دیگر : جنبه ی فنی، نکته ی فنی، ریزه کاری فنی، (جمع) جزئیات فنی، اصطلاح فنی، تروند واژه، واژه ی فنی

technicality

<hr> ازلحاظ فنی، تطابق بااصول فنی، دراصطلاح

ازلحاظ فنی، تطابق بااصول فنی، دراصطلاح

technically

technicalness

<hr> معنی : کاردان، متخصص فنی، کارشناس فنی، اهل فن، شگردگر، ذیفن <hr> معانی دیگر : کاردان فنی، تکنیسین، تروندگر، فنگر، فن ورز، استاد، تروند شناس

معنی : کاردان، متخصص فنی، کارشناس فنی، اهل فن، شگردگر، ذیفن معانی دیگر : کاردان فنی، تکنیسین، تروندگر، فنگر، فن ورز، استاد، تروند شناس

technician

<hr> معنی : رنگارنگ <hr> معانی دیگر : (نام بازرگانی)، روش فیلمبرداری تکنی کلر، در مورد فیلم رنگی رنگارنگ

معنی : رنگارنگ معانی دیگر : (نام بازرگانی)، روش فیلمبرداری تکنی کلر، در مورد فیلم رنگی رنگارنگ

technicolor

technicolour

<hr> اصول فنی، اصطلاحات فنی

اصول فنی، اصطلاحات فنی

technics

technion

<hr> معنی : فن، شیوه، تکنیک، روش فنی، شگرد فن، اصول مهارت <hr> معانی دیگر : روش، تروند، صناعت، اسلوب، شگرد، کاردانی، مهارت، تروند گری

معنی : فن، شیوه، تکنیک، روش فنی، شگرد فن، اصول مهارت معانی دیگر : روش، تروند، صناعت، اسلوب، شگرد، کاردانی، مهارت، تروند گری

technique

<hr> پیشوند: فن، تروند، فنی، تروندی [technography]

پیشوند: فن، تروند، فنی، تروندی [technography]

techno

techno fiend

techno thriller

technobabble

<hr> معنی : شگرد سالاری، حکومت اربابان فن، حکومت کارشناسان فنی <hr> معانی دیگر : (حکومت مهندسان و دانشمندان علوم) فن سالاری، تروند سالاری

معنی : شگرد سالاری، حکومت اربابان فن، حکومت کارشناسان فنی معانی دیگر : (حکومت مهندسان و دانشمندان علوم) فن سالاری، تروند سالاری

technocracy

technocrat

technocratic

technologic

<hr> معنی : فنی، تکنولوژیکی، اصول فنی، مربوط به فن شناسی، شگردی <hr> معانی دیگر : وابسته به فن آوری، فن ورانه، تروندی، فن شناسانه، تروند شناسانه، فن شناختی (technologic هم می گویند)، فنونی

معنی : فنی، تکنولوژیکی، اصول فنی، مربوط به فن شناسی، شگردی معانی دیگر : وابسته به فن آوری، فن ورانه، تروندی، فن شناسانه، تروند شناسانه، فن شناختی (technologic هم می گویند)، فنونی

technological

technological forecasting

technological gap

technological innovations

technological training center

technological wizardry

technologically

<hr> معنی : فن شناس <hr> معانی دیگر : فن شناس

معنی : فن شناس معانی دیگر : فن شناس

technologist

<hr> معنی : تکنولوژی، فن شناسی، اشنایی باصول فنی، شگرد شناسی <hr> معانی دیگر : فن، شگرد، تروند، علم کار بسته، تروندگان، فنوری، تروند شناسی، فن آوری، ورزه شناسی، واژه های فنی، تروند واژگان، اصطلاحات فنی، زبان فنی، روش فنی، تروند روش، روال فنی، فنون

معنی : تکنولوژی، فن شناسی، اشنایی باصول فنی، شگرد شناسی معانی دیگر : فن، شگرد، تروند، علم کار بسته، تروندگان، فنوری، تروند شناسی، فن آوری، ورزه شناسی، واژه های فنی، تروند واژگان، اصطلاحات فنی، زبان فنی، روش فنی، تروند روش، روال فنی، فنون

technology

technology butler

technophobia

technopolis

technopop

tecmo ltd

<hr> وابسته به ساختن یا ساختمان یا معماری، ساختمانی، ساختی، فن ساختمان، فن چیز سازی

وابسته به ساختن یا ساختمان یا معماری، ساختمانی، ساختی، فن ساختمان، فن چیز سازی

tectonic

tectonic plate

<hr> معنی : ساختمان شناسی، مبحث ساختمان طبقات زمین شناسی <hr> معانی دیگر : (با فعل مفرد)، (زمین شناسی) زمین ساز شناسی، مبحک ساختمان طبقات زمین شناسی

معنی : ساختمان شناسی، مبحث ساختمان طبقات زمین شناسی معانی دیگر : (با فعل مفرد)، (زمین شناسی) زمین ساز شناسی، مبحک ساختمان طبقات زمین شناسی

tectonics

<hr> (رئیس قبیله ای که می خواست قبایل سرخپوست غرب امریکا را متحد کند) تکومسه

(رئیس قبیله ای که می خواست قبایل سرخپوست غرب امریکا را متحد کند) تکومسه

tecumseh

<hr> معنی : پخش کردن، ولو کردن، برگردان کردن <hr> معانی دیگر : (به ویژه در مورد علف بریده شده) ولوکردن (برای این که بهتر خشک و تبدیل به کاه شود)، گستردن، مخفف اسامی خاص: edward و teddy) theodore هم می گویند)

معنی : پخش کردن، ولو کردن، برگردان کردن معانی دیگر : (به ویژه در مورد علف بریده شده) ولوکردن (برای این که بهتر خشک و تبدیل به کاه شود)، گستردن، مخفف اسامی خاص: edward و teddy) theodore هم می گویند)

واژه های حرف "t" - انگلیسی به انگلیسی