انگلیسی به انگلیسی

<hr> کامیون یدک کش، کامیون جرثقیل دار

کامیون یدک کش، کامیون جرثقیل دار

tow truck

towability

towable

<hr> معنی : کشش، یدک کشی، عوارض یدک کشی <hr> معانی دیگر : بکسل، عوار­ یدک کشی

معنی : کشش، یدک کشی، عوارض یدک کشی معانی دیگر : بکسل، عوار­ یدک کشی

towage

<hr> معنی : اینده، بسوی، بطرف، برای، نسبت به، در راه، نزدیک به، روی، در باره <hr> معانی دیگر : به سوی، در جهت، به طرف (towards هم می نویسند)، به خاطر، نزدیک (به)، مجاور، (در) حدود، در حوالی، در شرف وقوع، (نادر) خوش یمن، آمددار، نیک فرجام، مقارن

معنی : اینده، بسوی، بطرف، برای، نسبت به، در راه، نزدیک به، روی، در باره معانی دیگر : به سوی، در جهت، به طرف (towards هم می نویسند)، به خاطر، نزدیک (به)، مجاور، (در) حدود، در حوالی، در شرف وقوع، (نادر) خوش یمن، آمددار، نیک فرجام، مقارن

toward

<hr> معنی : طرف <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: toward، سوی، بسوی، بطرف، نسبت به، درباره، نزدیک، مقارن، درراه، برای

معنی : طرف معانی دیگر : رجوع شود به: toward، سوی، بسوی، بطرف، نسبت به، درباره، نزدیک، مقارن، درراه، برای

towards

towards noon

towbar

<hr> کشتی یدک کش (به ویژه در آب راه ها)

کشتی یدک کش (به ویژه در آب راه ها)

towboat

<hr> معنی : دستمال کاغذی، حوله، ابچین، باحوله خشک کردن <hr> معانی دیگر : آبچین، بشگیر، روستره، (با حوله) خشک کردن، پاک کردن

معنی : دستمال کاغذی، حوله، ابچین، باحوله خشک کردن معانی دیگر : آبچین، بشگیر، روستره، (با حوله) خشک کردن، پاک کردن

towel

towel rack

towel rail

<hr> حوله ی کوچک، حوله ی دستی

حوله ی کوچک، حوله ی دستی

towelette

towelling

<hr> معنی : برج، قلعه بلند بودن <hr> معانی دیگر : (مانند برج) بلند بودن، سر به فلک کشیدن، دکل آنتن، دژ، قلعه، ارگ، (شخص یا دستگاه) یدک کش، بکسل کننده، قلعه مثل برج بلند بودن

معنی : برج، قلعه بلند بودن معانی دیگر : (مانند برج) بلند بودن، سر به فلک کشیدن، دکل آنتن، دژ، قلعه، ارگ، (شخص یا دستگاه) یدک کش، بکسل کننده، قلعه مثل برج بلند بودن

tower

tower block

tower case

tower of babel

tower of david

<hr> معنی : قوی <hr> معانی دیگر : بلند، رفیع، سر به فلک کشیده، ستهم، شدید، سخت

معنی : قوی معانی دیگر : بلند، رفیع، سر به فلک کشیده، ستهم، شدید، سخت

towering

towering symbol

toweringly

<hr> موی زرد مایل به سفید، کسیکه موهای مایل به سفید یا خاکستری دارد، پریشان گیسو

موی زرد مایل به سفید، کسیکه موهای مایل به سفید یا خاکستری دارد، پریشان گیسو

towhead

towheaded

<hr> (جانورشناسی) سهره ی امریکایی (تیره ی emberizidae)، سهره امریکایی

(جانورشناسی) سهره ی امریکایی (تیره ی emberizidae)، سهره امریکایی

towhee

towing

towing bar

towing hook

towing services

towing truck

towing zone

<hr> معنی : طناب بوکسل، طناب مخصوص صید بالن <hr> معانی دیگر : (برای یدک کشی) طناب، کابل، طناب بکسل، طناب یا ریسمانی که بوسیله ان چیزی را می کشند

معنی : طناب بوکسل، طناب مخصوص صید بالن معانی دیگر : (برای یدک کشی) طناب، کابل، طناب بکسل، طناب یا ریسمانی که بوسیله ان چیزی را می کشند

towline

<hr> معنی : قصبه، شهر، شهرک، شهر کوچک، قصبه حومه شهر <hr> معانی دیگر : شهر (معمولا از village بزرگتر و از city کوچک تر)، مرکز شهر، (در شهر) مرکز دادوستد، اهل شهر، شهروندان، شهری، وابسته به شهر، (امریکا) رجوع شود به: township، (انگلیس) رجوع شود به: hamlet

معنی : قصبه، شهر، شهرک، شهر کوچک، قصبه حومه شهر معانی دیگر : شهر (معمولا از village بزرگتر و از city کوچک تر)، مرکز شهر، (در شهر) مرکز دادوستد، اهل شهر، شهروندان، شهری، وابسته به شهر، (امریکا) رجوع شود به: township، (انگلیس) رجوع شود به: hamlet

town

<hr> کارمند شهرداری، بایگان شهرداری، کارمند شهرداری یا فرمانداری

کارمند شهرداری، بایگان شهرداری، کارمند شهرداری یا فرمانداری

town clerk

town clinic

town council

town councillor

<hr> معنی : جارچی، منادی <hr> معانی دیگر : (سابقا) جارچی

معنی : جارچی، منادی معانی دیگر : (سابقا) جارچی

town crier

<hr> ساختمان شهرداری، کاخ شهرداری، تالار شهرداری یا فرمانداری

ساختمان شهرداری، کاخ شهرداری، تالار شهرداری یا فرمانداری

town hall

<hr> معنی : خسته خانه، گدا خانه، دار المساکین، خانه شهری <hr> معانی دیگر : خانه ی شهری (در برابر: خانه ی ییلاقی country house)

معنی : خسته خانه، گدا خانه، دار المساکین، خانه شهری معانی دیگر : خانه ی شهری (در برابر: خانه ی ییلاقی country house)

town house

town major

<hr> گردهمایی اهل شهر (معمولا برای کنکاش یا رای گیری)، انجمن شهری، انجمن بلدی، شورای شهری

گردهمایی اهل شهر (معمولا برای کنکاش یا رای گیری)، انجمن شهری، انجمن بلدی، شورای شهری

town meeting

town planning

town square

towner

<hr> (عامیانه) اهل شهر، شهرزی، ساکن شهر

(عامیانه) اهل شهر، شهرزی، ساکن شهر

townie

<hr> مردم شهر، اهالی شهر، شهروندان (townspeople هم می گویند)، مردم شهری

مردم شهر، اهالی شهر، شهروندان (townspeople هم می گویند)، مردم شهری

واژه های حرف "t" - انگلیسی به انگلیسی