انگلیسی به انگلیسی

unhomogenised

unhomogenized

unhonored

unhonoured

<hr> معنی : رها کردن، شل کردن، از قلاب باز کردن <hr> معانی دیگر : از قلاب در آوردن

معنی : رها کردن، شل کردن، از قلاب باز کردن معانی دیگر : از قلاب در آوردن

unhook

unhoped

unhopeful

<hr> معنی : جابجا کردن، از اسب افتادن یا پیاده شدن، از جای خود تکان دادن <hr> معانی دیگر : از اسب فرو افکندن، اسب را از گاری یادرشگه باز کردن

معنی : جابجا کردن، از اسب افتادن یا پیاده شدن، از جای خود تکان دادن معانی دیگر : از اسب فرو افکندن، اسب را از گاری یادرشگه باز کردن

unhorse

unhoused

unhulled

unhumbleness

unhumbly

unhung

<hr> معنی : بی عجله، بی شتاب <hr> معانی دیگر : بدون عجله، با تانی، ناشتاب، غیرعجولانه

معنی : بی عجله، بی شتاب معانی دیگر : بدون عجله، با تانی، ناشتاب، غیرعجولانه

unhurried

unhurriedly

unhurt

unhusked

unhygienic

unhyphenated

<hr> پیشوند: یک، تک، تنها [unicellular]، پیشوندیست بمعنی 'یک ' و 'واحد' و 'تک '

پیشوند: یک، تک، تنها [unicellular]، پیشوندیست بمعنی 'یک ' و 'واحد' و 'تک '

unia

<hr> (به ویژه برخی بلورها) یک محوری، تک آسه، یک محوری، دارای یک محور

(به ویژه برخی بلورها) یک محوری، تک آسه، یک محوری، دارای یک محور

uniaxial

uniaxially

unibasal

<hr> معنی : دارای یک مجلس مقننه <hr> معانی دیگر : دارای یک مجلس شورا (در مقایسه با یک مجلس شورا و یک سنا)، تک پارلمانی، سیستم پارلمانی یک مجلسی

معنی : دارای یک مجلس مقننه معانی دیگر : دارای یک مجلس شورا (در مقایسه با یک مجلس شورا و یک سنا)، تک پارلمانی، سیستم پارلمانی یک مجلسی

unicameral

unicamerally

<hr> مخفف: صندوق بین المللی حمایت از کودکان سازمان ملل، یونیسف

مخفف: صندوق بین المللی حمایت از کودکان سازمان ملل، یونیسف

unicef

<hr> معنی : تک یاخته، یک سلولی <hr> معانی دیگر : تک یاخته ای، تک سلولی، unicellularity ج

معنی : تک یاخته، یک سلولی معانی دیگر : تک یاخته ای، تک سلولی، unicellularity ج

unicellular

<hr> unicellular ج، تک یاخته، یک سلولی

unicellular ج، تک یاخته، یک سلولی

unicellularity

unicentral

unicentric

unicharm corporation

unicode

unicolor

<hr> یک رنگه، دارای یک رنگ

unicolour

unicom

<hr> معنی : تکشاخ، جانور افسانهای دارای یک شاخ <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی یونان) اسب تک شاخ، جانور افسانه ای دارای یک شا

معنی : تکشاخ، جانور افسانهای دارای یک شاخ معانی دیگر : (اسطوره ی یونان) اسب تک شاخ، جانور افسانه ای دارای یک شا

unicorn

unicornous

unicuspid

<hr> (نوعی دوچرخه ی دارای یک چرخ) یک چرخه

(نوعی دوچرخه ی دارای یک چرخ) یک چرخه

unicycle

unicyclist

uniden corporation

<hr> (adjective) نامشخص، نامعلوم، غیر قابل تشخیص، غیر قابل شناسایی

(adjective) نامشخص، نامعلوم، غیر قابل تشخیص، غیر قابل شناسایی

واژه های حرف "u" - انگلیسی به انگلیسی