راستگوی

<hr> مترادف راستگویی : صداقت، صدق <hr> متضاد راستگویی : کذب

مترادف راستگویی : صداقت، صدق متضاد راستگویی : کذب

راستگویی

راستگیر

<hr> مترادف راستی : صحت، صدق، صواب، هوده، صحت عمل، صداقت، حق، حقیقت، حقیقی، واقعی، راستین <hr> متضاد راستی : بیهوده، دروغین

مترادف راستی : صحت، صدق، صواب، هوده، صحت عمل، صداقت، حق، حقیقت، حقیقی، واقعی، راستین متضاد راستی : بیهوده، دروغین

راستی

راستی جستن

راستی خواستن

راستی دیدن

راستی راستی

راستی فرمای

راستی فرمودن

راستی ورزیدن

راستی پذیر

راستی کردن

<hr> مترادف راستین : بی ریا، صادق، صمیمی، مخلص، حقیقی، واقعی <hr> متضاد راستین : دروغین

مترادف راستین : بی ریا، صادق، صمیمی، مخلص، حقیقی، واقعی متضاد راستین : دروغین

راستین

راستینی

<hr> مترادف راسخ : استوار، پابرجا، پایدار، ثابت، ثابت قدم <hr> متضاد راسخ : نااستوار <hr> برابر پارسی : استوار، پای برجا، پایدار

مترادف راسخ : استوار، پابرجا، پایدار، ثابت، ثابت قدم متضاد راسخ : نااستوار برابر پارسی : استوار، پای برجا، پایدار

راسخ

راسخت

راسخون

راسعنی

راسفیجان

راسل

راسلان

راسم

راسمند

راسن

راسه

راسو

راسوئیان

راسواس

راسپوتین

راسک

راسک و پیشین

راسی

راسیات

راسین

راسیه

راش

راش سانان

راشت

راشتر

راشح

<hr> مترادف راشد : ره شناس، متدین، متقی

مترادف راشد : ره شناس، متدین، متقی

راشد

راشد افندی

راشد بالله

راشد بک

راشد دهلوی

راشد پاشا

راشد یحمدی

فرهنگ فارسی

واژه های حرف "ر" - فرهنگ فارسی