دیکشنری تخصصی

collection agency

collection agent

collection bonus schemes

collection of statistical data

collection system

collection zone

collections

<hr> معنی : انبوه، بهم پیوسته، اجتماعی، جمعی، اشتراکی، مشاع <hr> معانی دیگر : همگانی، دسته جمعی، مشترک، گروهی، مزرعه ی اشتراکی، (دستور زبان - اسم) جمع، گردآوری شده، وابسته به گردآوری

معنی : انبوه، بهم پیوسته، اجتماعی، جمعی، اشتراکی، مشاع معانی دیگر : همگانی، دسته جمعی، مشترک، گروهی، مزرعه ی اشتراکی، (دستور زبان - اسم) جمع، گردآوری شده، وابسته به گردآوری

collective

<hr> (در مذاکرات بین کارگران و کارفرمایان) معامله ی گروهی، توافق جمعی، مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما

(در مذاکرات بین کارگران و کارفرمایان) معامله ی گروهی، توافق جمعی، مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما

collective bargaining

collective behavior

collective electrode

collective group

collective outlet

collective properties

collective proposition

collective risk theory

collective specious

<hr> (روان شناسی) ناخودآگاهی همگانی، ناهشیاری جمعی

(روان شناسی) ناخودآگاهی همگانی، ناهشیاری جمعی

collective unconscious

<hr> معنی : مجتمعا <hr> معانی دیگر : مجتمعا

معنی : مجتمعا معانی دیگر : مجتمعا

collectively

<hr> بازرگانى : اشتراکى کردن

بازرگانى : اشتراکى کردن

collectivization

<hr> معنی : جمع کننده، تحصیلدار، گرد اورنده، جریان روب، فراهم اورنده، جمع اورنده <hr> معانی دیگر : گرد آور، کلکسیونر، مامور وصول (مالیات و دیون عقب افتاده و غیره)

معنی : جمع کننده، تحصیلدار، گرد اورنده، جریان روب، فراهم اورنده، جمع اورنده معانی دیگر : گرد آور، کلکسیونر، مامور وصول (مالیات و دیون عقب افتاده و غیره)

collector

collector capacitance

collector characteristic cuves

collector current runaway

collector ditch

collector drain

collector efficiency

collector follower effect

collector gallery

collector junction

collector load resistor

collector motor

collector or drainage gallery or drainage gallery

collector road

collector transition capacitance

collector well

<hr> (گیاه شناسی) کلانشیم، چسب آگنه، بافت لانه زنبوری، بافت کلانشیم

(گیاه شناسی) کلانشیم، چسب آگنه، بافت لانه زنبوری، بافت کلانشیم

collenchyma

collencyte

<hr> (مکانیک) حلقه، طوقچه، (در ماشین تراش) گیره، سیمگیر، لوله گیر، میله گیر، (با سیم گیر یا لوله گیر) نگهداشتن

(مکانیک) حلقه، طوقچه، (در ماشین تراش) گیره، سیمگیر، لوله گیر، میله گیر، (با سیم گیر یا لوله گیر) نگهداشتن

collet

collet chuck

collet sleeve

<hr> معنی : ذغال فروشی، کان ذغال سنگ، تجارت ذغال <hr> معانی دیگر : معدن زغالسنگ و تجهیزات آن، کان ذغال سنگ یاساختمان وابسته به ان

معنی : ذغال فروشی، کان ذغال سنگ، تجارت ذغال معانی دیگر : معدن زغالسنگ و تجهیزات آن، کان ذغال سنگ یاساختمان وابسته به ان

colliery

colligation coefficient

colligative

<hr> معنی : تعدیل کردن، میزان کردن، موازی قرار دادن <hr> معانی دیگر : (فیزیک و نورشناسی)، (اشعه ی نور و غیره را) هم راستا کردن، موازی کردن

معنی : تعدیل کردن، میزان کردن، موازی قرار دادن معانی دیگر : (فیزیک و نورشناسی)، (اشعه ی نور و غیره را) هم راستا کردن، موازی کردن

واژه های حرف "c" - دیکشنری تخصصی