انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : سعادت جاودانی، برکت <hr> معانی دیگر : سعادت واقعی، فرخندگی، آمرزش، نیکبختی، سعادتمندی، وجد، بهجت، خوشابحال

معنی : سعادت جاودانی، برکت معانی دیگر : سعادت واقعی، فرخندگی، آمرزش، نیکبختی، سعادتمندی، وجد، بهجت، خوشابحال

beatitude

<hr> (موسیقی) گروه بیتل ها (راک نوازان انگلیسی)

(موسیقی) گروه بیتل ها (راک نوازان انگلیسی)

beatles

beatless

<hr> معنی : ادم ژولیده و شوریده، متظاهر به هنروری <hr> معانی دیگر : عضو گروهی از نویسندگان امریکایی در سال های دهه 1950 و 1960 که ویژگی آنها بدبینی و دلخستگی و سرخوردگی و تمرد بود

معنی : ادم ژولیده و شوریده، متظاهر به هنروری معانی دیگر : عضو گروهی از نویسندگان امریکایی در سال های دهه 1950 و 1960 که ویژگی آنها بدبینی و دلخستگی و سرخوردگی و تمرد بود

beatnik

beatnikism

beatniks

<hr> سرسسیل بیتن (عکاس و صحنه پرداز انگلیسی)

سرسسیل بیتن (عکاس و صحنه پرداز انگلیسی)

beaton

beatrice

<hr> بئاتریکس (ملکه ی کشور هلند)

بئاتریکس (ملکه ی کشور هلند)

beatrix

beats per minute

beatster

beatus

beatuti

<hr> معنی : کج کلاه، جوان شیک، مردیکه خیلی بزن توجه دارد <hr> معانی دیگر : (قدیمی) شیک پوش، فکلی، خودآرا

معنی : کج کلاه، جوان شیک، مردیکه خیلی بزن توجه دارد معانی دیگر : (قدیمی) شیک پوش، فکلی، خودآرا

beau

beau brummell

beau geste

<hr> زیبایی دلخواه، زیبایی آرمانی، خوشگل، زیبای تمام عیار، کمال مطلوب

زیبایی دلخواه، زیبایی آرمانی، خوشگل، زیبای تمام عیار، کمال مطلوب

beau ideal

<hr> (فرانسه) دنیای مد، دنیای خوش پوشی و طرب، pl دنیای مد، عالم شیکی ومدپرستی، عالم اشرافیت

(فرانسه) دنیای مد، دنیای خوش پوشی و طرب، pl دنیای مد، عالم شیکی ومدپرستی، عالم اشرافیت

beau monde

beauclerc

beauclerk

beaucoup

beaued

beauetry

beaufet

beaufin

beaufort

<hr> مقیاس بوفرت (که توسط سرفرانسیس بوفرت انگلیسی تدوین شد و فشار هوا و سرعت را نشان می دهد)

مقیاس بوفرت (که توسط سرفرانسیس بوفرت انگلیسی تدوین شد و فشار هوا و سرعت را نشان می دهد)

beaufort scale

beaufort sea

beaugregories

beaugregory

beauharnais

beauing

beauish

beauism

<hr> شراب بوژله (محصول فرانسه)

شراب بوژله (محصول فرانسه)

beaujolais

beaumarchais

beaume

<hr> فرانسیس بومانت (نمایشنامه نویس انگلیسی)

فرانسیس بومانت (نمایشنامه نویس انگلیسی)

beaumont

beaupers

beaus

beauship

<hr> (امریکا - خودمانی - کنایه آمیز) عالی

(امریکا - خودمانی - کنایه آمیز) عالی

beaut

<hr> معنی : زیبا، قشنگ <hr> معانی دیگر : (ادبی) زیبا، دلکش

معنی : زیبا، قشنگ معانی دیگر : (ادبی) زیبا، دلکش

beauteous

beauteously

beauteousness

beauti

<hr> معنی : مشاطه، متخصص ارایش وزیبایی <hr> معانی دیگر : آرایشگر، سلمانی زنانه، cosmetologist : متخصص ارایش وزیبایی

معنی : مشاطه، متخصص ارایش وزیبایی معانی دیگر : آرایشگر، سلمانی زنانه، cosmetologist : متخصص ارایش وزیبایی

واژه های حرف "b" - انگلیسی به فارسی