انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : نگهبان برج لندن، نگهبانان هانری هفتم <hr> معانی دیگر : آدم گوشت گاو خور، آدم درشت و فربه و گونه سرخ، پاسدار برج لندن

معنی : نگهبان برج لندن، نگهبانان هانری هفتم معانی دیگر : آدم گوشت گاو خور، آدم درشت و فربه و گونه سرخ، پاسدار برج لندن

beefeater

beefeaters

beefed-up

beefer

beefers

beefheaded

beefier

beefiest

beefily

beefin

beefing

beefishness

beefless

<hr> معنی : بیفتک گاو، گوشت ران گاو <hr> معانی دیگر : استیک گاو (گوشت کمر گاو که سرخ یا برشته شود)، گوشت ران گاو

معنی : بیفتک گاو، گوشت ران گاو معانی دیگر : استیک گاو (گوشت کمر گاو که سرخ یا برشته شود)، گوشت ران گاو

beefsteak

beefsteak begonia

beefsteak fungus

beefsteak geranium

beefsteak morel

beefsteak plant

beefsteak tomato

beefsteaks

beeftongue

beefwood

beefwoods

<hr> معنی : سفت، فربه، چاق <hr> معانی دیگر : گوشتالو، بزرگ، سنگین و عضلانی، ستبر

معنی : سفت، فربه، چاق معانی دیگر : گوشتالو، بزرگ، سنگین و عضلانی، ستبر

beefy

beehead

beeheaded

beeherd

<hr> معنی : کندوی عسل، کندو، جای شلوغ و پرفعالیت، دسته شدن، جمع شدن <hr> معانی دیگر : لانه ی زنبور عسل (که معمولا به صورت جعبه درست می شود)، انگبین گاه، دسته شدن مثل زنبور درکندو، جای شلوه و پرفعالیت

معنی : کندوی عسل، کندو، جای شلوغ و پرفعالیت، دسته شدن، جمع شدن معانی دیگر : لانه ی زنبور عسل (که معمولا به صورت جعبه درست می شود)، انگبین گاه، دسته شدن مثل زنبور درکندو، جای شلوه و پرفعالیت

beehive

beehives

beehouse

beeishness

beek

<hr> معنی : پرورش دهندهء زنبور عسل <hr> معانی دیگر : متصدی نگهداری از زنبور عسل، زنبوردار، زنبور پرور

معنی : پرورش دهندهء زنبور عسل معانی دیگر : متصدی نگهداری از زنبور عسل، زنبوردار، زنبور پرور

beekeeper

beekeeping

beekmantown

beele

beelike

<hr> معنی : اقصر طرق <hr> معانی دیگر : خط راست، راستا، اقصرفاصله، خط مستقیم، خطراست، خطمستقیم

معنی : اقصر طرق معانی دیگر : خط راست، راستا، اقصرفاصله، خط مستقیم، خطراست، خطمستقیم

beeline

<hr> معنی : شیطان، بعلزبوب <hr> معانی دیگر : (انجیل) بعلز بوب، شیطان بزرگ

معنی : شیطان، بعلزبوب معانی دیگر : (انجیل) بعلز بوب، شیطان بزرگ

beelzebub

beelzebubian

beelzebul

beeman

beemaster

beemen

<hr> معنی : بوده، اسم مفعول فعل بودن <hr> معانی دیگر : اسم مفعول فعل: be، اسم مفعول فعل بودن be to

معنی : بوده، اسم مفعول فعل بودن معانی دیگر : اسم مفعول فعل: be، اسم مفعول فعل بودن be to

واژه های حرف "b" - انگلیسی به فارسی