انگلیسی به فارسی

<hr> معنی : وابسته به نیروی مغناطیسی برق <hr> معانی دیگر : برقاطیسی، وابسته به آهنربای برقی، الکترومغناطیسی

معنی : وابسته به نیروی مغناطیسی برق معانی دیگر : برقاطیسی، وابسته به آهنربای برقی، الکترومغناطیسی

electromagnetic

electromagnetic intrusion

electromagnetic radiation

electromagnetic spectrum

electromagnetic unit

<hr> کوهه ی برقاطیسی، موج الکترومغناطیسی، موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود

کوهه ی برقاطیسی، موج الکترومغناطیسی، موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود

electromagnetic wave

electromagnetics

<hr> (آهنربایی ایجاد شده توسط جریان برق) برقاطیس، الکترومغناطیس، پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق، تولید خاصیت عارضی مقناطیسی بابرق

(آهنربایی ایجاد شده توسط جریان برق) برقاطیس، الکترومغناطیس، پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق، تولید خاصیت عارضی مقناطیسی بابرق

electromagnetism

electromagnets

electromassage

<hr> (وابسته به عمل یا اسباب مکانیکی که به وسیله ی برق تنظیم یا کنشور می شود) برق افزارگان شناسی (یا شناسانه)

(وابسته به عمل یا اسباب مکانیکی که به وسیله ی برق تنظیم یا کنشور می شود) برق افزارگان شناسی (یا شناسانه)

electromechanical

electromechanical device

electromechanically

electromechanics

electromedical

electromer

electromeric

electromerism

<hr> (بخشی از فلزگری یا متالورژی که با کاربرد برق در گدازش و تخلیص و غیره سروکار دارد) برق فلزگری، ذوب فلزات بوسیله برق

(بخشی از فلزگری یا متالورژی که با کاربرد برق در گدازش و تخلیص و غیره سروکار دارد) برق فلزگری، ذوب فلزات بوسیله برق

electrometallurgy

electrometeor

<hr> معنی : برق سنج، کهربا سنج <hr> معانی دیگر : (دستگاه سنجش ناهمسانی تانش یا پتانسیل توسط نیروهای الکتروستاتیک یا برق ایستا) تانش سنج

معنی : برق سنج، کهربا سنج معانی دیگر : (دستگاه سنجش ناهمسانی تانش یا پتانسیل توسط نیروهای الکتروستاتیک یا برق ایستا) تانش سنج

electrometer

electrometrically

electrometry

<hr> معنی : اتومبیل برفی

electromobile

electromobilism

electromotiv

<hr> معنی : متحرک بوسیله برق <hr> معانی دیگر : (مولد جریان برق به خاطر اختلاف پتانسیل) برق ران

معنی : متحرک بوسیله برق معانی دیگر : (مولد جریان برق به خاطر اختلاف پتانسیل) برق ران

electromotive

electromotive drug administration

<hr> (نیرویی که موجب به جریان افتادن برق در مدار می شود و برابر است با اختلاف تانش (پتانسیل) در دو سر مدار و بر حسب ولت محاسبه می شود) نیروی برق ران

(نیرویی که موجب به جریان افتادن برق در مدار می شود و برابر است با اختلاف تانش (پتانسیل) در دو سر مدار و بر حسب ولت محاسبه می شود) نیروی برق ران

electromotive force

electromotive force series

electromotivity

electromuscular

<hr> (پزشکی - دستگاه سنجش میزان برق در بافت عضلات که در تشخیص بیماری های ماهیچه ها و اعصاب کاربرد دارد) برق نگار ماهیچه، ماهیچه نگار الکتریکی

(پزشکی - دستگاه سنجش میزان برق در بافت عضلات که در تشخیص بیماری های ماهیچه ها و اعصاب کاربرد دارد) برق نگار ماهیچه، ماهیچه نگار الکتریکی

electromyograph

electromyographic

electromyographical

electromyographically

<hr> معنی : الکترون <hr> معانی دیگر : الکترون (بخشی از اتم که دارای بار منفی می باشد و از پروتون کوچکتر است)

معنی : الکترون معانی دیگر : الکترون (بخشی از اتم که دارای بار منفی می باشد و از پروتون کوچکتر است)

electron

electron accelerator

electron beam

<hr> (فیزیک - بخشی از لامپ کاتد که الکترون ها را گرد آوری و متمرکز و برون فشانی می کند) الکترون افکن

(فیزیک - بخشی از لامپ کاتد که الکترون ها را گرد آوری و متمرکز و برون فشانی می کند) الکترون افکن

electron gun

<hr> (مثلا در میکروسکپ الکترونیکی - میدان الکتریکی یا مغناطیسی که تنظیم آن موجب تمرکز یا انکسار پرتو الکترونیکی می شود) عدسی الکترونیکی، آراینده ی الکترونیکی

(مثلا در میکروسکپ الکترونیکی - میدان الکتریکی یا مغناطیسی که تنظیم آن موجب تمرکز یا انکسار پرتو الکترونیکی می شود) عدسی الکترونیکی، آراینده ی الکترونیکی

electron lens

<hr> میکروسکپ الکترونیکی، ریزبین الکترونیکی، ذره بین الکترونی

میکروسکپ الکترونیکی، ریزبین الکترونیکی، ذره بین الکترونی

electron microscope

electron microscopic

electron microscopy

electron multiplier

<hr> (بخشی از الکترون شناسی که با تمرکز دادن یا انکسار یا پراکنش پرتوهای الکترونی سروکار دارد) الکترون شناسی پرتوی

(بخشی از الکترون شناسی که با تمرکز دادن یا انکسار یا پراکنش پرتوهای الکترونی سروکار دارد) الکترون شناسی پرتوی

واژه های حرف "e" - انگلیسی به فارسی