انگلیسی به فارسی

gandered

ganderess

gandergoose

gandering

gandermooner

ganders

ganderteeth

gandertmeeth

gandey dancer

gandhara

<hr> ایندیرا گاندی (دختر جواهر لعل نهرو نخست وزیر سابق هند: 1917-84)، مهانداس کارامچند گاندی (رهبر استقلال طلب هند که به نام مهاتما گاندی هم شناخته شده است: 1869-1948)، گاندی وار

ایندیرا گاندی (دختر جواهر لعل نهرو نخست وزیر سابق هند: 1917-84)، مهانداس کارامچند گاندی (رهبر استقلال طلب هند که به نام مهاتما گاندی هم شناخته شده است: 1869-1948)، گاندی وار

gandhi

gandhiism

gandhist

gandoura

gandul

gandurah

<hr> (عامیانه - قدیمی) کارگر راه آهن (که در یکی از گروه های مامور ساختن راه آهن کار می کند)

(عامیانه - قدیمی) کارگر راه آهن (که در یکی از گروه های مامور ساختن راه آهن کار می کند)

gandy dancer

<hr> دزد، حقه باز، متقلب rascal وthief

دزد، حقه باز، متقلب rascal وthief

ganef

ganef or ganof

ganefs

ganev

ganevs

<hr> معنی : گروه، جمعیت، دسته، گام برداری، دسته جنایتکاران، دسته جمعی عمل کردن، جمعیت تشکیل دادن، رفتن <hr> معانی دیگر : (در مورد انسان) گروه، یک گروه کارگر (که زیر نظر یک سرکارگرند)، گنگ، همدستان (در کارهای غیر قانونی)، (در زندان) گروه کار، (در شهرهای بزرگ) لوطی های محله، دسته ی جوانان ولگرد (و معمولا تبهکار)، اراذل و اوباش، انبوه، دار و دسته، (عامیانه) دسته جمعی حمله کردن، چند تا یکی کردن، (در مورد آچار و سایر ابزار کار) یک سری، یک دست، (معمولا با up) دسته تشکیل دادن، همگرا شدن، دسته شدن، (اسکاتلند) رفتن، کار کردن، خرامش، مشی، سفر کردن

معنی : گروه، جمعیت، دسته، گام برداری، دسته جنایتکاران، دسته جمعی عمل کردن، جمعیت تشکیل دادن، رفتن معانی دیگر : (در مورد انسان) گروه، یک گروه کارگر (که زیر نظر یک سرکارگرند)، گنگ، همدستان (در کارهای غیر قانونی)، (در زندان) گروه کار، (در شهرهای بزرگ) لوطی های محله، دسته ی جوانان ولگرد (و معمولا تبهکار

gang

gang fight

gang hook

gang plow

gang punch

<hr> معنی : جمع شدن، گرد هم امدن <hr> معانی دیگر : ملاقات کردن

معنی : جمع شدن، گرد هم امدن معانی دیگر : ملاقات کردن

gang up

gang-rape

ganga

gangamopteris

gangan

gangava

<hr> (کاربرد ناپسند) گاییدن متعدد، به زور گاییدن (یک زن توسط چند مرد)

(کاربرد ناپسند) گاییدن متعدد، به زور گاییدن (یک زن توسط چند مرد)

gangbang

gangboard

gangbuster

<hr> (خودمانی) پلیس، ماموران مبارزه با دسته های تبهکار، ماموران مبارزه با دستههای تبهکار like gangbusters با حرارت، با موفقیت

(خودمانی) پلیس، ماموران مبارزه با دسته های تبهکار، ماموران مبارزه با دستههای تبهکار like gangbusters با حرارت، با موفقیت

gangbusters

gangdom

gange

ganged

<hr> معنی : اسب تند رو، سر عمله، مسافر پیاده <hr> معانی دیگر : سرکارگر، سرپرست گروهی کارگر

معنی : اسب تند رو، سر عمله، مسافر پیاده معانی دیگر : سرکارگر، سرپرست گروهی کارگر

ganger

gangers

<hr> رودخانه ی گنگ (در هند و بنگلادش جاری است)، گنگی

رودخانه ی گنگ (در هند و بنگلادش جاری است)، گنگی

ganges

gangetic

gangflower

ganging

gangism

<hr> حوزه ی عملیات دسته ی تبهکاران، پاتوق تبهکاران، دنیای جنایتکاران

حوزه ی عملیات دسته ی تبهکاران، پاتوق تبهکاران، دنیای جنایتکاران

واژه های حرف "g" - انگلیسی به فارسی