انگلیسی به فارسی

jerrybuilding

jerrybuilt

<hr> (ظرف بزرگ و مربع شکل که در آن بنزین می ریزند) گالن، چلیک

(ظرف بزرگ و مربع شکل که در آن بنزین می ریزند) گالن، چلیک

jerrycan

jerrycans

jerryism

<hr> معنی : پارچه کشباف، زیر پیراهن کشباف <hr> معانی دیگر : پارچه ی کشباف (از پنبه یا پشم و غیره)، پیراهن کشباف (بی دکمه - ویژه ی ورزشکاران و ملوانان)، جزیره ی جرزی (یکی از جزایر متعلق به انگلیس واقع در دریای مانش - 117 کیلومتر مربع)

معنی : پارچه کشباف، زیر پیراهن کشباف معانی دیگر : پارچه ی کشباف (از پنبه یا پشم و غیره)، پیراهن کشباف (بی دکمه - ویژه ی ورزشکاران و ملوانان)، جزیره ی جرزی (یکی از جزایر متعلق به انگلیس واقع در دریای مانش - 117 کیلومتر مربع)

jersey

jersey giant

jerseyites

jerseyman

jert

<hr> معنی : اورشلیم، بیت المقدس <hr> معانی دیگر : شهر اورشلیم

معنی : اورشلیم، بیت المقدس معانی دیگر : شهر اورشلیم

jerusalem

jerusalem bible

jerusalem oak

jervia

jervina

jervine

jervis bay

jesper

<hr> اوتوجس پرسون (زبان شناس دانمارکی)

اوتوجس پرسون (زبان شناس دانمارکی)

jespersen

<hr> معنی : پا بند <hr> معانی دیگر : پابند باز شکاری یا قوش (تسمه ای که دور پای باز می بندند و به حلقه ی آن افسار درازی بسته می شود)، پابند قوش

معنی : پا بند معانی دیگر : پابند باز شکاری یا قوش (تسمه ای که دور پای باز می بندند و به حلقه ی آن افسار درازی بسته می شود)، پابند قوش

jess

jessakeed

jessamies

<hr> اسم خاص مونث، گل یاس، یاسمن

اسم خاص مونث، گل یاس، یاسمن

jessamine

jessant

<hr> اسم خاص مذکر (مخفف آن: jess)، یسی نام پدر حضرت داود

اسم خاص مذکر (مخفف آن: jess)، یسی نام پدر حضرت داود

jesse

jesse owens

jessean

jessed

jesses

jessica

jessie

jessing

<hr> معنی : کردار، کنایه، گوشه، مسخره، شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی، طعنه، تمسخر، مزاح، بذله گویی، ببازی گرفتن، مزاح گفتن، شوخی کردن، خنده کردن، استهزاء کردن، تمسخر کردن <hr> معانی دیگر : سخره، دست اندازی، مضحکه، ریشخند، خوشحالی، سردماغی، خرم دلی، لودگی، مسخره بازی، دلقک بازی، ریشخند کردن، مسخره کردن، دست انداختن، تسخر زدن، دلقک بازی در آوردن، لودگی کردن، جوک، (مهجور) کار قابل توجه، شیرین کاری، کار بزرگ، خوش طبعی، عمل، طعنه زدن

معنی : کردار، کنایه، گوشه، مسخره، شوخی، بذله، لطیفه، خوش مزگی، طعنه، تمسخر، مزاح، بذله گویی، ببازی گرفتن، مزاح گفتن، شوخی کردن، خنده کردن، استهزاء کردن، تمسخر کردن معانی دیگر : سخره، دست اندازی، مضحکه، ریشخند، خوشحالی، سردماغی، خرم دلی، لودگی، مسخره بازی، دلقک بازی، ریشخند کردن، مسخره کردن، دست اندا

jest

jestbook

jested

jestee

<hr> معنی : شوخ، دلقک <hr> معانی دیگر : دلقک

معنی : شوخ، دلقک معانی دیگر : دلقک

jester

jesters

jesting

<hr> معنی : بشوخی <hr> معانی دیگر : بطور غیر جدی

واژه های حرف "j" - انگلیسی به فارسی