انگلیسی به فارسی

occision

occitone

<hr> معنی : بستن، مسدود کردن <hr> معانی دیگر : (مجرا و غیره) بند آوردن، گرفتن، دچار گرفتگی کردن، (هواشناسی) فرازیدن، مانع عبور شدن، راه ندادن، جلو ورود یا خروج را گرفتن، نهفتن، پنهان کردن، پوشاندن، مستور کردن، نا هویدا کردن، مبهم کردن، (شیمی - گاز یا آبگونه یا جسم جامد را) جذب کردن، در آشامیدن، در خود نگاهداشتن، (دندانپزشکی - دندان های بالا و پایین) خوب با هم جفت شدن، خوردن

معنی : بستن، مسدود کردن معانی دیگر : (مجرا و غیره) بند آوردن، گرفتن، دچار گرفتگی کردن، (هواشناسی) فرازیدن، مانع عبور شدن، راه ندادن، جلو ورود یا خروج را گرفتن، نهفتن، پنهان کردن، پوشاندن، مستور کردن، نا هویدا کردن، مبهم کردن، (شیمی - گاز یا آبگونه یا جسم جامد را) جذب کردن، در آشامیدن، در خود نگاهداش

occlude

<hr> (هوا شناسی) جبهه ی فزاینده، جبهه ی انسدادی

(هوا شناسی) جبهه ی فزاینده، جبهه ی انسدادی

occluded front

occludent

occludes

occluding

occlusal

occluse

<hr> معنی : انسداد، جفت شدگی، بسته شدگی <hr> معانی دیگر : بند آمدگی، گرفتگی، (دندانپزشکی) خوب جفت شدن (دندان های بالا و پایین)، رجوع شود به: front occluded، جفت شدگی دندانها

معنی : انسداد، جفت شدگی، بسته شدگی معانی دیگر : بند آمدگی، گرفتگی، (دندانپزشکی) خوب جفت شدن (دندان های بالا و پایین)، رجوع شود به: front occluded، جفت شدگی دندانها

occlusion

occlusions

occlusiveness

occlusocervical

occlusogingival

occlusometer

occlusor

<hr> معنی : رمزی، سری، نهانی، اسرار امیز، پوشیده، مرموز، غیبی، از نظر پنهان کردن، مستتر کردن، مخفی کردن <hr> معانی دیگر : نهان، نهفته، پنهان، مخفی، مستور، ویژه ی خواص، مکنون، ورای درک انسانی، اسرار آمیز، وابسته به سحر و جادو یا ستاره خوانی و طالع بینی، کیمیایی، پنهان پژوهی، نهفتن، پنهان کردن، قایم کردن، (نجوم) تحت الشعاع قرار دادن یا گرفتن، جلو نور ستاره ی دیگر را گرفتن، نهانش کردن، مکتوم

معنی : رمزی، سری، نهانی، اسرار امیز، پوشیده، مرموز، غیبی، از نظر پنهان کردن، مستتر کردن، مخفی کردن معانی دیگر : نهان، نهفته، پنهان، مخفی، مستور، ویژه ی خواص، مکنون، ورای درک انسانی، اسرار آمیز، وابسته به سحر و جادو یا ستاره خوانی و طالع بینی، کیمیایی، پنهان پژوهی، نهفتن، پنهان کردن، قایم کردن، (نجوم

occult

occultate

<hr> نهفتگی، مکنونیت، نهان بودی، ناپدیدی، ناپدید شدگی، نهان سازی، پنهان سازی، اخفا، پنهانی

نهفتگی، مکنونیت، نهان بودی، ناپدیدی، ناپدید شدگی، نهان سازی، پنهان سازی، اخفا، پنهانی

occultation

occulter

occulters

occulting light

<hr> اعتقاد به سحر و جادو، نهان گرایی، نهان جویی، روش یا فلسفه رمز وسر

اعتقاد به سحر و جادو، نهان گرایی، نهان جویی، روش یا فلسفه رمز وسر

occultism

<hr> جستجو کننده علوم پوشیده

جستجو کننده علوم پوشیده

occultist

<hr> معنی : سرپوشیده <hr> معانی دیگر : بطور پوشیده یا پنهان

معنی : سرپوشیده معانی دیگر : بطور پوشیده یا پنهان

occultly

occultness

occults

occupable

occupance

occupancies

<hr> معنی : اشغال، تصرف، اشغال مال <hr> معانی دیگر : جاگیری، سکونت، سکنی گزینی، خانه گیری، در زیستی

معنی : اشغال، تصرف، اشغال مال معانی دیگر : جاگیری، سکونت، سکنی گزینی، خانه گیری، در زیستی

occupancy

occupancy rate

<hr> معنی : ساکن، اشغال کننده، مستاجر <hr> معانی دیگر : متصدی، شاغل، صاحب منصب، زینه مند، سر نشین

معنی : ساکن، اشغال کننده، مستاجر معانی دیگر : متصدی، شاغل، صاحب منصب، زینه مند، سر نشین

occupant

occupants

<hr> معنی : سرگرمی، حرفه، اشتغال، اشغال، پیشه، تصرف، شغل <hr> معانی دیگر : تصرف به زور، کار، (جمع) مشغولیات، اشغالی، اشغالگر، سکونت، سکنی، در زیستی، تصدی، فرداری، مربوط به حرفه

معنی : سرگرمی، حرفه، اشتغال، اشغال، پیشه، تصرف، شغل معانی دیگر : تصرف به زور، کار، (جمع) مشغولیات، اشغالی، اشغالگر، سکونت، سکنی، در زیستی، تصدی، فرداری، مربوط به حرفه

occupation

occupation licence

occupation license

<hr> معنی : حرفه ای <hr> معانی دیگر : شغلى، حرفه اى بازرگانى : مربوط به شغل

معنی : حرفه ای معانی دیگر : شغلى، حرفه اى بازرگانى : مربوط به شغل

occupational

<hr> (پزشکی) بیماری وابسته به پیشه یا شغل بخصوص، بیماری شغلی، پیشه بیماری

(پزشکی) بیماری وابسته به پیشه یا شغل بخصوص، بیماری شغلی، پیشه بیماری

occupational disease

occupational group

occupational hazard

occupational safety and health act

<hr> معنی : درمان بوسیله اشتغال بکار، کار درمانی <hr> معانی دیگر : (پزشکی) کار درمانی

معنی : درمان بوسیله اشتغال بکار، کار درمانی معانی دیگر : (پزشکی) کار درمانی

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی