انگلیسی به فارسی

outgiving

outglad

outglared

outglares

outglaring

outgleam

outglitter

outgloom

outglow

outglowed

outglowing

outglows

outgnawing

outgnawn

<hr> معنی : هزینه، خرج، مخرج، عزیمت، خروج، جلو زدن، سبقت جستن، سبقت گرفتن <hr> معانی دیگر : فرارفتن، برتر شدن، پیشی گرفتن

معنی : هزینه، خرج، مخرج، عزیمت، خروج، جلو زدن، سبقت جستن، سبقت گرفتن معانی دیگر : فرارفتن، برتر شدن، پیشی گرفتن

outgo

outgoer

<hr> خوش معاشرت، خوش برخورد، جبین گشوده، رفتن، عزیمت، برون روی، بازنشستگی، برکناری، بیرون رونده، صادر شونده

خوش معاشرت، خوش برخورد، جبین گشوده، رفتن، عزیمت، برون روی، بازنشستگی، برکناری، بیرون رونده، صادر شونده

outgoing

outgoingness

<hr> صادرات، هزینه، هزینه، صادرات

صادرات، هزینه، هزینه، صادرات

outgoings

outgone

outgreen

outgrew

outgrin

outgrinning

outgrins

outground

outgroup

<hr> معنی : بزرگ تر شدن از، زودتر روییدن از <hr> معانی دیگر : تندتر رشد کردن، بزرگتر شدن، (در اثر رشد و دانایی) از دست دادن، چیره شدن، (لباس یا کفش) برای شخص کوچک شدن

معنی : بزرگ تر شدن از، زودتر روییدن از معانی دیگر : تندتر رشد کردن، بزرگتر شدن، (در اثر رشد و دانایی) از دست دادن، چیره شدن، (لباس یا کفش) برای شخص کوچک شدن

outgrow

outgrowing

outgrown

outgrows

<hr> معنی : بر امدگی، نتیجه، حاصل، گوشت زیادی، دارای برامدگی <hr> معانی دیگر : پیامد، رشد سریع تر (از دیگری)، رویش، رشد اضافی، برون وخشی، فرع، برآمدگی

معنی : بر امدگی، نتیجه، حاصل، گوشت زیادی، دارای برامدگی معانی دیگر : پیامد، رشد سریع تر (از دیگری)، رویش، رشد اضافی، برون وخشی، فرع، برآمدگی

outgrowth

outgrowths

outgrwth

outguard

<hr> معنی : سبقت جستن، در حدس و گمان برتری داشتن بر <hr> معانی دیگر : بهتر حدس زدن (از)، پیش دستی کردن

معنی : سبقت جستن، در حدس و گمان برتری داشتن بر معانی دیگر : بهتر حدس زدن (از)، پیش دستی کردن

واژه های حرف "o" - انگلیسی به فارسی