انگلیسی به فارسی

rearisen

rearising

rearly

<hr> دوباره مسلح کردن یا شدن، مجهز به جنگ افزار جدید کردن یا شدن، تجدید تسلیحات کردن، دوباره مسلح شدن یا کردن

دوباره مسلح کردن یا شدن، مجهز به جنگ افزار جدید کردن یا شدن، تجدید تسلیحات کردن، دوباره مسلح شدن یا کردن

rearm

<hr> معنی : تجدید تسلیحات <hr> معانی دیگر : تجدید تسلیحات

معنی : تجدید تسلیحات معانی دیگر : تجدید تسلیحات

rearmament

rearmed

rearmice

rearming

<hr> در آخرین بخش (صف یا قطار و غیره)، عقب ترین، دورترین

در آخرین بخش (صف یا قطار و غیره)، عقب ترین، دورترین

rearmost

rearms

rearose

rearousal

rearouse

rearoused

rearouses

rearousing

<hr> دوباره ترتیب دادن، دوباره مرتب کردن، تغییر سازمان دادن، نوآرایی کردن، بازاراستن، بازچیدن

دوباره ترتیب دادن، دوباره مرتب کردن، تغییر سازمان دادن، نوآرایی کردن، بازاراستن، بازچیدن

rearrange

rearrangeable

rearranged

<hr> معنی : باز ارایش، باز چینی <hr> معانی دیگر : ترتیب مجدد، بازسازمانی، نوسامانی، ترتیب جدید، ساماندهی تازه

معنی : باز ارایش، باز چینی معانی دیگر : ترتیب مجدد، بازسازمانی، نوسامانی، ترتیب جدید، ساماندهی تازه

rearrangement

rearranger

rearranges

rearranging

rearrangment

rearray

rearrest

rearrested

rearresting

rearrests

rearrival

rearrive

rears

rearticulate

rearticulation

<hr> (اتومبیل و کامیون) آیینه ی جلو، آیینه ی عقب نما، آیینه ی پسنما

(اتومبیل و کامیون) آیینه ی جلو، آیینه ی عقب نما، آیینه ی پسنما

rearview mirror

<hr> معنی : پس قراول، عقبی، عقب دار، بطرف عقب <hr> معانی دیگر : (قدیمی) رجوع شود به: rear، به سوی عقب، به طرف عقب، به سمت عقب، پس سوی

معنی : پس قراول، عقبی، عقب دار، بطرف عقب معانی دیگر : (قدیمی) رجوع شود به: rear، به سوی عقب، به طرف عقب، به سمت عقب، پس سوی

واژه های حرف "r" - انگلیسی به فارسی