انگلیسی به فارسی

redodoing

redoes

redoing

redolency

<hr> معنی : معطر، بودار، حاکی <hr> معانی دیگر : دارای بوی بخصوص، خوشبو

معنی : معطر، بودار، حاکی معانی دیگر : دارای بوی بخصوص، خوشبو

redolent

redolently

redominate

redominated

redominating

redondilla

redone

redoom

redos

<hr> معنی : افزودن، دو برابر کردن، دو چندان کردن <hr> معانی دیگر : دو چندان کردن یا شدن، دوبرابر کردن یا شدن، مضاعف کردن، (صدا) منعکس کردن یا شدن، دارای پژواک کردن یا شدن، طنین افکن کردن یا شدن، خنیدن، دوباره تا کردن، توگذاشتن، (قدیمی) تکرار کردن، (دوباره از مسیر قبلی خود) برگشتن

معنی : افزودن، دو برابر کردن، دو چندان کردن معانی دیگر : دو چندان کردن یا شدن، دوبرابر کردن یا شدن، مضاعف کردن، (صدا) منعکس کردن یا شدن، دارای پژواک کردن یا شدن، طنین افکن کردن یا شدن، خنیدن، دوباره تا کردن، توگذاشتن، (قدیمی) تکرار کردن، (دوباره از مسیر قبلی خود) برگشتن

redouble

redoubled

redoubler

redoubling

<hr> معنی : حفاظ استحکامات، موضع محصور دفاعی کوچک <hr> معانی دیگر : سنگر، جان پناه

معنی : حفاظ استحکامات، موضع محصور دفاعی کوچک معانی دیگر : سنگر، جان پناه

redoubt

<hr> معنی : ترسناک، موحش، سهمناک <hr> معانی دیگر : سهمگین، مهیب، هول انگیز، قابل احترام، ارجمند، عالی قدر، مستحکم

معنی : ترسناک، موحش، سهمناک معانی دیگر : سهمگین، مهیب، هول انگیز، قابل احترام، ارجمند، عالی قدر، مستحکم

redoubtable

redoubtableness

redoubtably

redoubted

redoubting

redoubts

<hr> معنی : کمک کردن، لبریز شدن <hr> معانی دیگر : (با: to - بر شهرت یا اعتبار یا رونق و غیره) افزودن، (با: on یا upon) واجهیدن، بازگشتن، پس زدن، رجعت کردن، منجر شدن

معنی : کمک کردن، لبریز شدن معانی دیگر : (با: to - بر شهرت یا اعتبار یا رونق و غیره) افزودن، (با: on یا upon) واجهیدن، بازگشتن، پس زدن، رجعت کردن، منجر شدن

redound

redounded

redounds

redout

redoute

redowa

redowas

<hr> (شیمی) رجوع شود به: oxisation reduction

(شیمی) رجوع شود به: oxisation reduction

redox

redoxes

redpoll

redpolls

<hr> (لایحه و غیره) متن ثانوی، متن تجدید نظر شده، بازنویس

(لایحه و غیره) متن ثانوی، متن تجدید نظر شده، بازنویس

واژه های حرف "r" - انگلیسی به فارسی