انگلیسی به فارسی

thorntail

<hr> معنی : خار دار، خار مانند، تیغستان، موجب ناراحتی، تیغ تیغی <hr> معانی دیگر : خارناک، تیغ دار، پرژاژ، پرخار و خسک، پردردسر، پرگرفتاری، پرزحمت، پرمانع، غامض

معنی : خار دار، خار مانند، تیغستان، موجب ناراحتی، تیغ تیغی معانی دیگر : خارناک، تیغ دار، پرژاژ، پرخار و خسک، پردردسر، پرگرفتاری، پرزحمت، پرمانع، غامض

thorny

thorny amaranth

<hr> مخفف: thorough، thorough : امر، کامل، تمام، تمام وکمال

مخفف: thorough، thorough : امر، کامل، تمام، تمام وکمال

thoro

thorocopagous

thorogummite

<hr> (ایزوتوپ radon که از فروکافت توریم به دست می آید) تورون

(ایزوتوپ radon که از فروکافت توریم به دست می آید) تورون

thoron

thorons

<hr> معنی : کامل، تمام، تمام و کمال، خیلی دقیق، از اول تا اخر <hr> معانی دیگر : سرتاسر، از آغاز تا پایان، از سر تا ته، تاته، جانانه، به تمام معنی، دقیق، موشکاف، موشکافانه، (در اصل) عبور کننده، گذرا (مثلا در: thoroughfare)، (مهجور) رجوع شود به: through، بطور کامل

معنی : کامل، تمام، تمام و کمال، خیلی دقیق، از اول تا اخر معانی دیگر : سرتاسر، از آغاز تا پایان، از سر تا ته، تاته، جانانه، به تمام معنی، دقیق، موشکاف، موشکافانه، (در اصل) عبور کننده، گذرا (مثلا در: thoroughfare)، (مهجور) رجوع شود به: through، بطور کامل

thorough

thorough bass

thorough brace

thorough paced

thoroughbrace

<hr> معنی : اصیل، با تجربه، خوش جنس، کاردیده <hr> معانی دیگر : (به ویژه اسب و سگ) خوش نژاد، فرهیخته، آموخته، با کمال، با معرفت، ورزیده، کارکشته، فرزانه، عالی، درجه یک، ممتاز، اصیل، خوش جنس، سر کش

معنی : اصیل، با تجربه، خوش جنس، کاردیده معانی دیگر : (به ویژه اسب و سگ) خوش نژاد، فرهیخته، آموخته، با کمال، با معرفت، ورزیده، کارکشته، فرزانه، عالی، درجه یک، ممتاز، اصیل، خوش جنس، سر کش

thoroughbred

thoroughbred race

thoroughbred racing

thorougher

<hr> معنی : شاهراه، راه عبور، شارع عام <hr> معانی دیگر : راه اصلی، گذرگاه عمومی، خیابان (به ویژه اگر اصلی و شلوغ باشد)، معبر

معنی : شاهراه، راه عبور، شارع عام معانی دیگر : راه اصلی، گذرگاه عمومی، خیابان (به ویژه اگر اصلی و شلوغ باشد)، معبر

thoroughfare

thoroughfarer

thoroughfares

thoroughfaresome

thoroughfooted

thoroughfooting

<hr> معنی : تمام و کمال، بسیار دقیق <hr> معانی دیگر : دقیق، موشکاف، موشکافانه، بی قید وشرط، مطلق، تمام وکمال، مفرط

معنی : تمام و کمال، بسیار دقیق معانی دیگر : دقیق، موشکاف، موشکافانه، بی قید وشرط، مطلق، تمام وکمال، مفرط

thoroughgoing

thoroughgrowth

<hr> معنی : بطور کامل <hr> معانی دیگر : کاملا، تماما، سراسر

معنی : بطور کامل معانی دیگر : کاملا، تماما، سراسر

thoroughly

thoroughness

<hr> (اسب) خوش گام، خوش خرام، دقیق گام، خوش روش، بهمه جور قدم تربیت شده اسب، قابل، حسابی

(اسب) خوش گام، خوش خرام، دقیق گام، خوش روش، بهمه جور قدم تربیت شده اسب، قابل، حسابی

thoroughpaced

<hr> (دامپزشکی) ورم مفصل ساق پای اسب

(دامپزشکی) ورم مفصل ساق پای اسب

thoroughpin

thoroughsped

thoroughstem

thoroughstitch

thoroughstitched

thoroughwax

thoroughway

thoroughwort

thorp or thorpe

thorp(e)

thorpe

thorpes

thorps

thorter

thortveitite

thos

<hr> معنی : ان، انها، انان <hr> معانی دیگر : جمع واژه ی: that

معنی : ان، انها، انان معانی دیگر : جمع واژه ی: that

those

<hr> معنی : یک هزار دلار، تو، تو کردن <hr> معانی دیگر : (قدیمی - حالت فاعلی) تو (حالت مفعولی: thee - حالت ملکی: thy و thine)، (خودمانی) مخفف: thousand، توبکسی خطاب کردن

معنی : یک هزار دلار، تو، تو کردن معانی دیگر : (قدیمی - حالت فاعلی) تو (حالت مفعولی: thee - حالت ملکی: thy و thine)، (خودمانی) مخفف: thousand، توبکسی خطاب کردن

thou

thoued

<hr> معنی : بهر حال، بهرجهت، باوجود اینکه، باوجود ان، ولو، هر چند با اینکه، ولی، اگر چه، گرچه <hr> معانی دیگر : با آنکه، با وجود آنکه، هرچند، اگرچند، در هر حال، به هر حال، اما

معنی : بهر حال، بهرجهت، باوجود اینکه، باوجود ان، ولو، هر چند با اینکه، ولی، اگر چه، گرچه معانی دیگر : با آنکه، با وجود آنکه، هرچند، اگرچند، در هر حال، به هر حال، اما

واژه های حرف "t" - انگلیسی به فارسی