churn away

<hr> (با کمی تداعی منفی) با سرعت و به مقدار زیاد تولید کردن

(با کمی تداعی منفی) با سرعت و به مقدار زیاد تولید کردن

churn out

churn prediction

churn rate

<hr> هراسناک یا دلواپس یا عصبانی کردن

هراسناک یا دلواپس یا عصبانی کردن

churn up

churned sour milk

churning

churning out

churns out

churns up

churny

churros

<hr> معنی : ناودان یا مجرای سرازیر، زوال، شیب تند رودخانه، انحطاط، مخفف کلمه پاراشوت، سقوط <hr> معانی دیگر : لوله یا هر چیز سرازیری که به وسیله ی آن چیزی را به پایین می رسانند، ناوه، ناوک، ناودان، آبشار، تندآب، رود سرازیر (که جریان آب در آن بسیار خروشان است)، هر گونه سرازیری (مثلا جایی که در آن سر می خورند یا با سورتمه پایین می روند)، مخفف: پاراشوت، چتر نجات

معنی : ناودان یا مجرای سرازیر، زوال، شیب تند رودخانه، انحطاط، مخفف کلمه پاراشوت، سقوط معانی دیگر : لوله یا هر چیز سرازیری که به وسیله ی آن چیزی را به پایین می رسانند، ناوه، ناوک، ناودان، آبشار، تندآب، رود سرازیر (که جریان آب در آن بسیار خروشان است)، هر گونه سرازیری (مثلا جایی که در آن سر می خورند یا

chute

chutes

<hr> (noun) (عامیانه) پر رویی، گستاخی

(noun) (عامیانه) پر رویی، گستاخی

chutzpah

chuuya

chuva

chux

chvostek sign

<hr> معنی : کیلوس، قیلوس <hr> معانی دیگر : (تنکرد شناسی) کیلوس، شیل، آگنه، کیلوس در فیزیولوژی

معنی : کیلوس، قیلوس معانی دیگر : (تنکرد شناسی) کیلوس، شیل، آگنه، کیلوس در فیزیولوژی

chyle

<hr> (تنکرد شناسی) کیلو میکرون (ذراتی که پس از هضم چربی ها در روده وارد خون می شوند و حاوی تری گلیسریدها و پروتئین هستند)

(تنکرد شناسی) کیلو میکرون (ذراتی که پس از هضم چربی ها در روده وارد خون می شوند و حاوی تری گلیسریدها و پروتئین هستند)

chylomicron

chyluria

<hr> (تنکرد شناسی) کیموس، آگن

(تنکرد شناسی) کیموس، آگن

chyme

chypre

chyron

chytridiomycota

<hr> مخفف: اینچ مکعب، ابر طره ای، ابر سیروس، مخفف: اینچ مکعب مخفف: ابر طرهای، cast iron شیمى : چدن

مخفف: اینچ مکعب، ابر طره ای، ابر سیروس، مخفف: اینچ مکعب مخفف: ابر طرهای، cast iron شیمى : چدن

ci si

cia strain

ciabatta

<hr> (ایتالیایی) سلام، خداحافظ

(ایتالیایی) سلام، خداحافظ

ciao

ciao ciao

ciblling

cibum

<hr> معنی : زنجره و جیرجیرک دشتی، زنجره، ملخ، خزوک <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) زنجره، ملخ (از تیره ی cicadidae و راسته ی homopteran که دو جفت بال فرانما دارد و گاهی صدای جیرجیر می کند)

معنی : زنجره و جیرجیرک دشتی، زنجره، ملخ، خزوک معانی دیگر : (جانورشناسی) زنجره، ملخ (از تیره ی cicadidae و راسته ی homopteran که دو جفت بال فرانما دارد و گاهی صدای جیرجیر می کند)

cicada

cicadas

<hr> معنی : نشان، جای زخم، اثر زخم، داغه <hr> معانی دیگر : (پزشکی) جای زخم (یا بخیه و سوختگی و غیره) (scar هم می گویند)، جوشگاه، پوستخدش، داه

معنی : نشان، جای زخم، اثر زخم، داغه معانی دیگر : (پزشکی) جای زخم (یا بخیه و سوختگی و غیره) (scar هم می گویند)، جوشگاه، پوستخدش، داه

cicatrix

<hr> عمل گوشت نوبالا اوردن زخم وباقى گذاردن نشان، التیام

عمل گوشت نوبالا اوردن زخم وباقى گذاردن نشان، التیام

واژه های حرف "c" - پیشنهاد کاربران