doing away

doing daily

doing daily exercises

doing exercise

doing exercises

doing history

doing my homework

doing pull ups

doing push ups

doing research

doing sit ups

doing so

doing someone

doing sports

doing their job

doing time

doing trap

doing up

doing well

<hr> کرده ها، کردارها، اعمال

کرده ها، کردارها، اعمال

doings

<hr> معنی : تکه، قطعه، پشیز، پول سیاه <hr> معانی دیگر : سکه ی کوچک و کم ارزش هلندی

معنی : تکه، قطعه، پشیز، پول سیاه معانی دیگر : سکه ی کوچک و کم ارزش هلندی

doit

doja

doji

<hr> (ژاپن) آموزشگاه کاراته، تالار ورزش های رزمی

(ژاپن) آموزشگاه کاراته، تالار ورزش های رزمی

dojo

dokdo

dokhtar

dokkaebi

<hr> (ایتالیایی)، آرام و شیرین، آهسته و خوب، ملایم، شیرین

(ایتالیایی)، آرام و شیرین، آهسته و خوب، ملایم، شیرین

dolce

dolder

doldrum

<hr> معنی : افسردگی، منطقه رکود، منطقه ارامگان استوایی <hr> معانی دیگر : خمودی، رکود، درجامانی، ایستایی، کسادی، سکون، (بخشی از نواحی حاره ای اقیانوس ها که کم باد و آرام بوده و در قدیم کشتی های بادی در آنجا با سختی حرکت می کردند) سکون استوایی، سکوت

معنی : افسردگی، منطقه رکود، منطقه ارامگان استوایی معانی دیگر : خمودی، رکود، درجامانی، ایستایی، کسادی، سکون، (بخشی از نواحی حاره ای اقیانوس ها که کم باد و آرام بوده و در قدیم کشتی های بادی در آنجا با سختی حرکت می کردند) سکون استوایی، سکوت

doldrums

doldur

<hr> معنی : صدقه، فرم، قسمت، اندوه، ضجه، سار، حق بیمه ایام بیکاری، حصه، ماتم، کمک هزینه دولتی به بیکاران <hr> معانی دیگر : (دادن پول یا خوراک به نیازمندان) اعانه، بخشش، سهمیه، مستمری (به ویژه کمک دولتی به بیکاران و غیره)، دستمردی، مقرری، اعانه، (معمولا با: out) مقدار کم و با صرفه جویی دادن، بخش کردن، قسمت کردن، (انگلیس - معمولا با: the) کمک هزینه دولتی، (قدیمی) سرنوشت، (قدیمی) اندوه، درد، سرنوشت، تقسیم پول یا غذا در فواصل معین

معنی : صدقه، فرم، قسمت، اندوه، ضجه، سار، حق بیمه ایام بیکاری، حصه، ماتم، کمک هزینه دولتی به بیکاران معانی دیگر : (دادن پول یا خوراک به نیازمندان) اعانه، بخشش، سهمیه، مستمری (به ویژه کمک دولتی به بیکاران و غیره)، دستمردی، مقرری، اعانه، (معمولا با: out) مقدار کم و با صرفه جویی دادن، بخش کردن، قسمت کرد

dole

dole out

<hr> معنی : محزون، مغموم <hr> معانی دیگر : اندوهناک، ماتم زده، سوگوار، غم انگیز، اندوهبار (نادر: dolesome هم می گویند)

معنی : محزون، مغموم معانی دیگر : اندوهناک، ماتم زده، سوگوار، غم انگیز، اندوهبار (نادر: dolesome هم می گویند)

doleful

<hr> اندوهناکانه، بطورغم انگیز

اندوهناکانه، بطورغم انگیز

dolefully

dolfin fish

dolge

doli incapax

dolichocephaly

doliform

dolittle

<hr> معنی : دخترک، عروسک، زن زیبای نادان <hr> معانی دیگر : کودک زیبا، (خودمانی) آدم زیبا و دوست داشتنی، (با: up) شیک و پیک کردن، (خود را) آراستن، (زن خوشگل ولی سبکسر) طناز، زیبا و شوخ، لعبت، (خودمانی) دختر

معنی : دخترک، عروسک، زن زیبای نادان معانی دیگر : کودک زیبا، (خودمانی) آدم زیبا و دوست داشتنی، (با: up) شیک و پیک کردن، (خود را) آراستن، (زن خوشگل ولی سبکسر) طناز، زیبا و شوخ، لعبت، (خودمانی) دختر

doll

doll cemetery

doll like

<hr> معنی : دلار، ورم پوست ذکر <hr> معانی دیگر : دلار (واحد پولی ایالات متحده ی امریکا برابر با صد سنت cent) (نشان دلار: $)، دلاری، به دلار، یکان پولی کشورهای کانادا و استرالیا و غیره، (مهجور) سکه ی اسپانیایی که در جنگ های استقلال امریکا مورد استفاده بود، علامت اختصاری ان s است

معنی : دلار، ورم پوست ذکر معانی دیگر : دلار (واحد پولی ایالات متحده ی امریکا برابر با صد سنت cent) (نشان دلار: $)، دلاری، به دلار، یکان پولی کشورهای کانادا و استرالیا و غیره، (مهجور) سکه ی اسپانیایی که در جنگ های استقلال امریکا مورد استفاده بود، علامت اختصاری ان s است

واژه های حرف "d" - پیشنهاد کاربران