پیشنهاد کاربران

<hr> معنی : کافور، اوکالیپتوس، درخت تب نوبه <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) درخت اوکالیپتوس (جنس eucalyptus از خانواده ی eucalypt) (myrtle هم می نویسند)

معنی : کافور، اوکالیپتوس، درخت تب نوبه معانی دیگر : (گیاه شناسی) درخت اوکالیپتوس (جنس eucalyptus از خانواده ی eucalypt) (myrtle هم می نویسند)

eucalyptus

eucalyptus gillii

eucamptodromous

eucarpic

eucaryotae eukaryotae

eucaryote

<hr> (زیست شناسی) هو رنگینه (در برابر: دگر رنگینه heterochromatin)، اکروماتین، بخش فعال کروماتین

(زیست شناسی) هو رنگینه (در برابر: دگر رنگینه heterochromatin)، اکروماتین، بخش فعال کروماتین

euchromatin

euclidean distance

euclidean division

euclidean signature

euclid’s algorithm

eudaimonia

eudaimonic

eudaimonisim

<hr> eudaemonism : اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است، اخلاقیات ارسطو

eudaemonism : اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است، اخلاقیات ارسطو

eudaimonism

eudaimonist

eudaimonistic

eudemonic

eudialyte

eudicot lydon

eudicots

eugenicist

euhedral

eukarayote

eukarya

<hr> (زیست شناسی) یوکاریوت، هوهسته (در برابر: پیش هسته prokaryote)

(زیست شناسی) یوکاریوت، هوهسته (در برابر: پیش هسته prokaryote)

eukaryote

eukaryote eucaryote

eukaryotic eucaryotic

eula

eulerlan

eulertrail

eulogise

<hr> معنی : تشویق کردن، ستودن، ستایش کردن، مداحی کردن، مدح کردن <hr> معانی دیگر : (در تعریف از کسی) مدیحه نوشتن، مدیحه سرایی کردن، ستایه نگاری کردن

معنی : تشویق کردن، ستودن، ستایش کردن، مداحی کردن، مدح کردن معانی دیگر : (در تعریف از کسی) مدیحه نوشتن، مدیحه سرایی کردن، ستایه نگاری کردن

eulogize

<hr> معنی : تشویق، ستایش، ستایشگری، مدح، مداحی، مدیحهسرایی <hr> معانی دیگر : (گفتار یا نوشتار، به ویژه نطق رسمی، در ستایش شخص یا رویداد یا چیزی) تعریف، آپاد، (سخنرانی مدح آمیز درباره ی کسی که تازه مرده است) موعظه ی مجلس ختم، مدیحه، ستایه

معنی : تشویق، ستایش، ستایشگری، مدح، مداحی، مدیحهسرایی معانی دیگر : (گفتار یا نوشتار، به ویژه نطق رسمی، در ستایش شخص یا رویداد یا چیزی) تعریف، آپاد، (سخنرانی مدح آمیز درباره ی کسی که تازه مرده است) موعظه ی مجلس ختم، مدیحه، ستایه

eulogy

eumenides

eunachoid

euneuston

eunice

eunoia

<hr> معنی : خواجه، اخته، خصی، خواجهحرمسرا <hr> معانی دیگر : (سابقا در خاورمیانه) خواجه ی حرمسرا، (انسان) اخته، آغا، خنثی

معنی : خواجه، اخته، خصی، خواجهحرمسرا معانی دیگر : (سابقا در خاورمیانه) خواجه ی حرمسرا، (انسان) اخته، آغا، خنثی

eunuch

eunuchism

eunuchoid

<hr> (گیاه شناسی) گوشوارک، سپیدآل (انواع بته های همیشه سبز یا خزان گر از خانواده ی staff-tree)، جنس شمشاد معمولی، سفیدال

(گیاه شناسی) گوشوارک، سپیدآل (انواع بته های همیشه سبز یا خزان گر از خانواده ی staff-tree)، جنس شمشاد معمولی، سفیدال

euonymus

eupenia

euphamism

euphausia

euphemise

<hr> نیک واژه (واژه ی ملایم تری که به جای واژه ی ناخوشایند یا شدید به کار می رود)، حسن تعبیر، استعمال کلمه ء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمه ء نامطلوبی

نیک واژه (واژه ی ملایم تری که به جای واژه ی ناخوشایند یا شدید به کار می رود)، حسن تعبیر، استعمال کلمه ء نیکو و مطلوبی برای موضوع یا کلمه ء نامطلوبی

واژه های حرف "e" - پیشنهاد کاربران