پیشنهاد کاربران

give the run of

give the sack

give them the cold shoulder

give tip

give to

give to get

give to hoot

give to you hot

give treatments

<hr> معنی : ترک کردن، تسلیم کردن، منصرف شدن، ول کردن، دست برداشتن از <hr> معانی دیگر : 1- تسلیم کردن یا شدن، پس دادن، (از حق خود) گذشتن، دست کشیدن، دست برداشتن، دست شستن، دلسرد شدن، 2- فدا کردن

معنی : ترک کردن، تسلیم کردن، منصرف شدن، ول کردن، دست برداشتن از معانی دیگر : 1- تسلیم کردن یا شدن، پس دادن، (از حق خود) گذشتن، دست کشیدن، دست برداشتن، دست شستن، دلسرد شدن، 2- فدا کردن

give up

give up as a bad job

give up love

give up on

give up on somebody

give up the ghost

give up the ship

give up whithout a fight

give vent to something

give voice

give voice to

give voice to sth

<hr> 1- راه دادن به، راه (چیزی را) باز کردن 2- تبدیل شدن به، 1- عقب نشینی کردن، تسلیم شدن 2- فرو ریختن، از هم گسستن

1- راه دادن به، راه (چیزی را) باز کردن 2- تبدیل شدن به، 1- عقب نشینی کردن، تسلیم شدن 2- فرو ریختن، از هم گسستن

give way

give way sign

<hr> 1- عقب نشینی کردن، خود را کنار کشیدن 2- دستخوش چیزی شدن، به عملی پرداختن

1- عقب نشینی کردن، خود را کنار کشیدن 2- دستخوش چیزی شدن، به عملی پرداختن

give way to

give weight to

give you

give you a hand

give you an edge

give you my word

give you word

give yourself a pat on the back

give yourself a pat on your back

give yourself up

<hr> معنی : معتاد، معلوم، معین، مبتلا، داده <hr> معانی دیگر : هدیه شده، تقدیم شده، متمایل، عادت کرده، مذکور، تعیین شده، مشخص، مفروض، مسلم، اذعان شده، (اسم مفعول فعل: give)

معنی : معتاد، معلوم، معین، مبتلا، داده معانی دیگر : هدیه شده، تقدیم شده، متمایل، عادت کرده، مذکور، تعیین شده، مشخص، مفروض، مسلم، اذعان شده، (اسم مفعول فعل: give)

واژه های حرف "g" - پیشنهاد کاربران