پیشنهاد کاربران

household products

household shrine

household voter

household waste

householdchores

househunting

<hr> کدمرد، شوهر خانه دار (شوهری که خانه می ماند و آشپزی و بچه داری می کند)

کدمرد، شوهر خانه دار (شوهری که خانه می ماند و آشپزی و بچه داری می کند)

househusband

<hr> معنی : خانه دار <hr> معانی دیگر : کلفت خانه، مستخدمه، خانه دار (به ویژه مزدبگیر)، (زن) خدمتکار

معنی : خانه دار معانی دیگر : کلفت خانه، مستخدمه، خانه دار (به ویژه مزدبگیر)، (زن) خدمتکار

housekeeper

<hr> معنی : خانه داری، اداره منزل <hr> معانی دیگر : کلفتی، خدمتکاری، اداره ی خانه، کاخداری

معنی : خانه داری، اداره منزل معانی دیگر : کلفتی، خدمتکاری، اداره ی خانه، کاخداری

housekeeping

housekeeping gene

housekeeping room status

<hr> معنی : کلفت، خادمه، خدمتگزار <hr> معانی دیگر : خدمتکار خانه

معنی : کلفت، خادمه، خدمتگزار معانی دیگر : خدمتکار خانه

housemaid

<hr> نوکر، خدمتکار، مستخدم (خانه یا هتل و غیره)، مرد خانه، اهل خانه

نوکر، خدمتکار، مستخدم (خانه یا هتل و غیره)، مرد خانه، اهل خانه

houseman

housemaster

<hr> هم خانه، هم منزل، هم آپارتمان

هم خانه، هم منزل، هم آپارتمان

housemate

housemates

housepersone

<hr> (گیاه یا گلی که در درون خانه پرورده می شود) گیاه خانگی، گیاه توی منزل

(گیاه یا گلی که در درون خانه پرورده می شود) گیاه خانگی، گیاه توی منزل

houseplant

houses

houses of parliament

<hr> (در غیبت اهل خانه از خانه توجه کردن و معمولا در آن زیستن) خانه بانی کردن، خانه پایی کردن

(در غیبت اهل خانه از خانه توجه کردن و معمولا در آن زیستن) خانه بانی کردن، خانه پایی کردن

housesit

housesitter

housetrain

houseware

<hr> مهمانی پاگشا (در خانه ی جدید)، جشن ورود بخانه تازه، ولیمه خانه تازه

مهمانی پاگشا (در خانه ی جدید)، جشن ورود بخانه تازه، ولیمه خانه تازه

housewarming

housewarming party

housewarming present

housewif

<hr> معنی : کدبانو، زن خانه دار، سوزن دان <hr> معانی دیگر : خانه دار، خانم خانه

معنی : کدبانو، زن خانه دار، سوزن دان معانی دیگر : خانه دار، خانم خانه

housewife

housewive

housewives

<hr> معنی : کارخانه، خانه داری <hr> معانی دیگر : کار منزل (نظافت و آشپزی و غیره)، کارخانه، خانه داری اشپزی وغیره

معنی : کارخانه، خانه داری معانی دیگر : کار منزل (نظافت و آشپزی و غیره)، کارخانه، خانه داری اشپزی وغیره

housework

houseworker

houseı

<hr> معنی : مسکن، غلاف، خانه سازی، خانه ها، تهیه جا <hr> معانی دیگر : مسکن سازی، وابسته به خانه، زیستگاهی، خانه و مسکن، جای زندگی، چارتاقی، پناهگاه، آلونک، (مکانیک) محفظه، بودگاه، پوشگر، (نجاری) کام (که زبانه در آن جای می گیرد)، مادگی، (بیشتر جمع - پارچه ی تزیینی که روی اسب یا فیل و غیره می انداختند) ستام، روپوش اسب، نمد زیر زین (پارچه ی تزیینی که زیر زین قرار می دهند)، زیر زینی، خانه ها بطور کلی

معنی : مسکن، غلاف، خانه سازی، خانه ها، تهیه جا معانی دیگر : مسکن سازی، وابسته به خانه، زیستگاهی، خانه و مسکن، جای زندگی، چارتاقی، پناهگاه، آلونک، (مکانیک) محفظه، بودگاه، پوشگر، (نجاری) کام (که زبانه در آن جای می گیرد)، مادگی، (بیشتر جمع - پارچه ی تزیینی که روی اسب یا فیل و غیره می انداختند) ستام، رو

housing

housing agency

housing allowance

housing association

housing benefit

housing complex

housing downturn

<hr> (انگلیس) محوطه ی خانه سازی

(انگلیس) محوطه ی خانه سازی

housing estate

housing office

housing shortage

housing stock

housing unit

<hr> ساموئل هیوستن (سپهسالار و دولتمرد امریکایی)، شهر هیوستن (در ایالت تگزاس - امریکا)

ساموئل هیوستن (سپهسالار و دولتمرد امریکایی)، شهر هیوستن (در ایالت تگزاس - امریکا)

واژه های حرف "h" - پیشنهاد کاربران