large volume

<hr> بیشتر، اکثرا، به مقدار زیاد، به طور هنگفت، به طور معتنابه، عمدتا، به طور فراوان، اکثرا largely because of him بیشتر بهخاطر او

بیشتر، اکثرا، به مقدار زیاد، به طور هنگفت، به طور معتنابه، عمدتا، به طور فراوان، اکثرا largely because of him بیشتر بهخاطر او

largely

largely based

largent

larger

larger area

larger can

larger scale

<hr> خارق العاده، ابر روال، فوق العاده

خارق العاده، ابر روال، فوق العاده

larger than life

largesse

largest

larget

largly

largrdt

larguirucho

laridae

larimar

larisa

larjest

<hr> معنی : خوشی، شوخی، روش زندگی، قزلاخ، چکاوک و گونه های مشابه ان، چکاوک شکار کردن، از روی مانع با پرش اسب جهیدن، شوخی کردن، دست انداختن <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) چکاوک، جل (تیره ی alaudidae که خانواده ی بزرگی از پرندگان گنجشک سان هستند به ویژه چکاوکی به نام skylark یا horned lark که نام لاتین آن eremophila alpestris است)، جست و خیز کردن، خوشگذرانی کردن، بازیگوشی کردن، (اسب سواری) اسب خود را به جست و خیز در آوردن، (هنگام سواری) اسب را (از روی چیزی) به پرش درآوردن، انگلیس روش زندگی، قزلا

معنی : خوشی، شوخی، روش زندگی، قزلاخ، چکاوک و گونه های مشابه ان، چکاوک شکار کردن، از روی مانع با پرش اسب جهیدن، شوخی کردن، دست انداختن معانی دیگر : (جانور شناسی) چکاوک، جل (تیره ی alaudidae که خانواده ی بزرگی از پرندگان گنجشک سان هستند به ویژه چکاوکی به نام skylark یا horned lark که نام لاتین آن erem

lark

larosa

larp

larry

larsen

larus armenicus

larus atlanticus

larus audouinii

larus genei

larus hemprichii

larus ichthyaetus

larus melanocephalus

larus relictus

larus saundersi

larvae

<hr> معنی : حشره کش <hr> معانی دیگر : لیسه کش، کرمینه کش، دافع کرم حشره

معنی : حشره کش معانی دیگر : لیسه کش، کرمینه کش، دافع کرم حشره

larvicide

<hr> معنی : حلقوی، حنجرهای، وابسته بنای، صدای حنجرهای <hr> معانی دیگر : وابسته به یا نزدیک به حنجره، نایسری، خشک نایی، (دارو یا اسباب) برای حنجره

معنی : حلقوی، حنجرهای، وابسته بنای، صدای حنجرهای معانی دیگر : وابسته به یا نزدیک به حنجره، نایسری، خشک نایی، (دارو یا اسباب) برای حنجره

laryngeal

laryngopharynx

laryngospasm

laryngotracheitis

<hr> معنی : خرخره، حنجره، حلقوم، خشک نای <hr> معانی دیگر : (انسان و بیشتر مهره داران) خشک نای، نایسر

معنی : خرخره، حنجره، حلقوم، خشک نای معانی دیگر : (انسان و بیشتر مهره داران) خشک نای، نایسر

larynx

larynx microphone

<hr> (خوراک پزی)، (ماکارونی پهن و صفحه مانند) لازانیا

(خوراک پزی)، (ماکارونی پهن و صفحه مانند) لازانیا

lasagna

<hr> معنی : لیزر، اشعه لایزر <hr> معانی دیگر : (فیزیک و نورشناسی) لیزر

معنی : لیزر، اشعه لایزر معانی دیگر : (فیزیک و نورشناسی) لیزر

واژه های حرف "l" - پیشنهاد کاربران