<hr> (در بسیاری از بی مهرگان به ویژه کرم ها) گردیزه، گردیچه

(در بسیاری از بی مهرگان به ویژه کرم ها) گردیزه، گردیچه

nephridium

nephritic syndrome

<hr> (پزشکی) گرده تبسی، کلیه افروختگی، نفریت

(پزشکی) گرده تبسی، کلیه افروختگی، نفریت

nephritis

nephrohydrosis

nephrolithiasis

nephrologist

nephromegaly

<hr> (در کلیه ی مهره داران) گردیزه، گردیک، نفرون

(در کلیه ی مهره داران) گردیزه، گردیک، نفرون

nephron

nephropathy

nephropexy

nephroprotective activity

<hr> (طب ) گرده جنبنده، کلیه متحرک

(طب ) گرده جنبنده، کلیه متحرک

nephroptosis

nephrosclerosis

nephrostolithotomy

nephrostomy

nephrotic syndrome

nephrotoxicity

nephrotoxin

nepo

nepoticide

<hr> معنی : خویش و قوم پرستی <hr> معانی دیگر : (دادن شغل و امتیازات ناسزیده به خویشاوندان) تبارگماری، تبعیض به سود خویشاوند، انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده و اقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری

معنی : خویش و قوم پرستی معانی دیگر : (دادن شغل و امتیازات ناسزیده به خویشاوندان) تبارگماری، تبعیض به سود خویشاوند، انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده و اقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری

nepotism

<hr> حامى خویشاندان، خویش پرست

حامى خویشاندان، خویش پرست

nepotist

nepotistic

nepotocracy

nepsis

nepton

neptun

<hr> معنی : نپتون، الهه اقیانوس، ستاره نپتون <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی روم) خدای دریا (یونانی ها به او می گفتند: poseidon)، دریا

معنی : نپتون، الهه اقیانوس، ستاره نپتون معانی دیگر : (اسطوره ی روم) خدای دریا (یونانی ها به او می گفتند: poseidon)، دریا

neptune

neqt

nera

<hr> (امریکا- خودمانی) آدم بی عرضه، آدم ناموثر، شاگرد همیشه درس خوان ولی به جایی نرس

(امریکا- خودمانی) آدم بی عرضه، آدم ناموثر، شاگرد همیشه درس خوان ولی به جایی نرس

nerd

nerdy

nerelisin

<hr> ورزش : تصادف با اتومبیل دیگر

ورزش : تصادف با اتومبیل دیگر

nerf

nerfed

neritic province

nerium oleander

nernet

nernst equation

nerv

<hr> معنی : قدرت، وتر، عصب، پی، رشته عصبی، قوت قلب دادن، نیرو بخشیدن، نیرو دادن <hr> معانی دیگر : (کالبد شناسی - زیست شناسی) پی، تسلط بر احساسات، خونسردی در خطر، داشتن اعصاب قوی، دل و جرئت، دلیری، شهامت، زور، توانایی، شور و حرارت، پویایی، انرژی، (عامیانه) پررویی، جسارت، بی شرمی، (گیاه شناسی) رگبرگ، (بال حشرات) رگه، رگ، رگبال -10دل و جرئت دادن به، دلیرکردن، (دراصل) زردپی (امروزه بیشتر در این عبارت به کار می رود: strain every nerve حداکثر کوشش را کردن، جد و جهد کردن)، مغز دندان (بخش درونی و نسبتا نرم دندان به علاوه ی عصب ها و رگ های دندان)، رگ و پی دندان، (جمع) سلسله ی اعصاب (به ویژه در اشاره به سلامتی یا ثبات دماغی و استقامت و غیره)، (جمع) عصبی بودن، هیستری، دل پریشی، طاقت

معنی : قدرت، وتر، عصب، پی، رشته عصبی، قوت قلب دادن، نیرو بخشیدن، نیرو دادن معانی دیگر : (کالبد شناسی - زیست شناسی) پی، تسلط بر احساسات، خونسردی در خطر، داشتن اعصاب قوی، دل و جرئت، دلیری، شهامت، زور، توانایی، شور و حرارت، پویایی، انرژی، (عامیانه) پررویی، جسارت، بی شرمی، (گیاه شناسی) رگبرگ، (بال حشرات

nerve

nerve accommodation

nerve agent

nerve cell

nerve cord

nerve endings

<hr> (مواد ریسمان مانند که یاdendrite و یا axon بوده و عصب از آنها تشکیل می شود) لیف عصبی، پی لیف

(مواد ریسمان مانند که یاdendrite و یا axon بوده و عصب از آنها تشکیل می شود) لیف عصبی، پی لیف

واژه های حرف "n" - پیشنهاد کاربران