proadjuster

proairetic

<hr> مخفف:، محتمل، محتملا، مخفف: محتمل مخفف: محتملا مخفف: مسئله

مخفف:، محتمل، محتملا، مخفف: محتمل مخفف: محتملا مخفف: مسئله

prob

probabilist

probabilistic model

probabilistic public key encryption

probabilistic sampling

probabilistic seismic hazard assessment

<hr> معنی : احتمال <hr> معانی دیگر : شایمندی، شایمانی، گمانایی، شوایی، گمان سزایی، شایندی، هر چیز محتمل، (ریاضی) احتمال، احتمال وقوع

معنی : احتمال معانی دیگر : شایمندی، شایمانی، گمانایی، شوایی، گمان سزایی، شایندی، هر چیز محتمل، (ریاضی) احتمال، احتمال وقوع

probability

probability current density

probability density

probability density function

probability forecast

probability sampling

<hr> معنی : باور کردنی، محتمل، احتمالی، امر احتمالی <hr> معانی دیگر : شایند، شایمان، گمانا، شوا، گمان سزا، لابد، شایدی، شایندی، گمانایی، شوایی

معنی : باور کردنی، محتمل، احتمالی، امر احتمالی معانی دیگر : شایند، شایمان، گمانا، شوا، گمان سزا، لابد، شایدی، شایندی، گمانایی، شوایی

probable

probablity

<hr> معنی : شاید، محتملا <hr> معانی دیگر : محتملا، شاید

معنی : شاید، محتملا معانی دیگر : محتملا، شاید

probably

probands

<hr> (حقوق) دادگاه وصایای وارث

(حقوق) دادگاه وصایای وارث

probate court

<hr> معنی : ازمایش، امتحان، عفو مشروط، ازادی بقید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی، ارائه مدرک و دلیل <hr> معانی دیگر : (در اصل) آزمایش دقیق، کند و کاو دقیق، (استخدام جدید وغیره) دوره ی آزمایشی، کارایی سنجی، کار سنجی، (آموزش و پرورش - حقوق) آزادی مشروط، مامور ناظر، مجازات تعلیقی، رفتار سنجی، probational ازمایش، ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت

معنی : ازمایش، امتحان، عفو مشروط، ازادی بقید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی، ارائه مدرک و دلیل معانی دیگر : (در اصل) آزمایش دقیق، کند و کاو دقیق، (استخدام جدید وغیره) دوره ی آزمایشی، کارایی سنجی، کار سنجی، (آموزش و پرورش - حقوق) آزادی مشروط، مامور ناظر، مجازات تعلیقی، رفتار سنجی، probational ازمایش،

probation

<hr> (حقوق) مامور نظارت بر مجرمان مشمول آزادی مشروط، کارمند رفتار سنجی، مامور ناظر

(حقوق) مامور نظارت بر مجرمان مشمول آزادی مشروط، کارمند رفتار سنجی، مامور ناظر

probation officer

probation period

probation service

probation time

<hr> معنی : وابسته به التزام <hr> معانی دیگر : وابسته به دوره کاراموزی یا ازمایشی

معنی : وابسته به التزام معانی دیگر : وابسته به دوره کاراموزی یا ازمایشی

probationary

<hr> معنی : کارمند تحت ازمایش، کارمند استاژ، زندانی ازاد شده بقید شرف <hr> معانی دیگر : کسی که رفتار سنجی می شود یا دوران آزمایشی را می گذراند، عفو مشروط

معنی : کارمند تحت ازمایش، کارمند استاژ، زندانی ازاد شده بقید شرف معانی دیگر : کسی که رفتار سنجی می شود یا دوران آزمایشی را می گذراند، عفو مشروط

probationer

<hr> معنی : ازمایشی، اکتشافی، دال بر اثبات <hr> معانی دیگر : سنجشی، آزمایشی، مشروط

معنی : ازمایشی، اکتشافی، دال بر اثبات معانی دیگر : سنجشی، آزمایشی، مشروط

probative

probativeness

<hr> معنی : کاوش، میله، تحقیق، رسیدگی، مسبار، کاوشگر، میله استحکام، اکتشاف جدید، سنبه جراحی، جستجو، تفحص کردن، غور وبررسی کردن، کاوش کردن <hr> معانی دیگر : وارسی، بررسی، فروپژوهی، گمانه زنی، کند و کاو، فراجویی، (اکتشاف جغرافیایی یا فضایی و غیره) فرا پژوهی، یاب جویی، سفینه ی یابشگر، فضانا و پژوهشی، (زخم و حفره و غیره را با میله و غیره) کاوش کردن، فروپژوهی کردن، معاینه کردن، (با دقت زیاد) بررسی کردن، وارسی کردن، کند و کاو کردن، یابشگری کردن، یاب جویی کردن، (برای معاینه ی زخم و غیره) میله، قاشقک، سوند، میل، سیخ، پروب، (با میله) معاینه، میله زنی، مته زنی، (هر چیزی که برای سنجش در چیز دیگر فرو می کنند مانند الکترود یا لوله ی پیتوت) ردیاب، درون سنج، نمونه بردار، نیشتر

معنی : کاوش، میله، تحقیق، رسیدگی، مسبار، کاوشگر، میله استحکام، اکتشاف جدید، سنبه جراحی، جستجو، تفحص کردن، غور وبررسی کردن، کاوش کردن معانی دیگر : وارسی، بررسی، فروپژوهی، گمانه زنی، کند و کاو، فراجویی، (اکتشاف جغرافیایی یا فضایی و غیره) فرا پژوهی، یاب جویی، سفینه ی یابشگر، فضانا و پژوهشی، (زخم و حفره

probe

probe sound

probe the matter

probe type sonicator

probed

probenecid

probenraum

<hr> محقق، کاوش کننده، مکتشف

محقق، کاوش کننده، مکتشف

prober

<hr> معنی : کاوش، تفحص <hr> معانی دیگر : کاوش، تفحص

معنی : کاوش، تفحص معانی دیگر : کاوش، تفحص

probing

probing skills

probiotic

probiotic bacteria

probiotic microorganism

<hr> معنی : پاکدامنی، راستی، پیروی دقیق از اصول <hr> معانی دیگر : درستی، امانت، درستکاری

معنی : پاکدامنی، راستی، پیروی دقیق از اصول معانی دیگر : درستی، امانت، درستکاری

probity

<hr> معنی : سختی، چیستان، مشکل، موضوع، مسئله <hr> معانی دیگر : فرنهاد، پرسمان، دشگیر، چیستا، دارای مشکل یا گرفتاری، مسئله آفرین، معضل، گرفتاری، دردسر، معما

معنی : سختی، چیستان، مشکل، موضوع، مسئله معانی دیگر : فرنهاد، پرسمان، دشگیر، چیستا، دارای مشکل یا گرفتاری، مسئله آفرین، معضل، گرفتاری، دردسر، معما

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران