printer receipt

<hr> معنی : طبع، چاپ، چاپ پارچه، باسمهزنی <hr> معانی دیگر : عمل چاپ کردن، هنر چاپ، چیز چاپ شده (به ویژه چاپ دوم و سوم و غیره)، ویرایش، تجدید چاپ

معنی : طبع، چاپ، چاپ پارچه، باسمهزنی معانی دیگر : عمل چاپ کردن، هنر چاپ، چیز چاپ شده (به ویژه چاپ دوم و سوم و غیره)، ویرایش، تجدید چاپ

printing

printing blanket

printing press

printmaking

<hr> معنی : نتیجه چاپی <hr> معانی دیگر : (کامپیوتر) پسچاپ، برونچاپ، نسخه ی چاپی، خروجی چاپی

معنی : نتیجه چاپی معانی دیگر : (کامپیوتر) پسچاپ، برونچاپ، نسخه ی چاپی، خروجی چاپی

printout

prinzmetal

priod

priodontal

<hr> معنی : رئیس صومعه، پیشین، قبلی، مقدم، جلوی، از پیش، اسبق، اولی <hr> معانی دیگر : (از نظر زمان یا ترتیب) پیشین، از قبل، پیش آیند، ارجح، مهمتر، سزیده تر، پیر دیر، بزرگ دیر، (کلیسای بزرگ) معاون کشیش، ماتیو پرایور (شاعر انگلیسی)

معنی : رئیس صومعه، پیشین، قبلی، مقدم، جلوی، از پیش، اسبق، اولی معانی دیگر : (از نظر زمان یا ترتیب) پیشین، از قبل، پیش آیند، ارجح، مهمتر، سزیده تر، پیر دیر، بزرگ دیر، (کلیسای بزرگ) معاون کشیش، ماتیو پرایور (شاعر انگلیسی)

prior

prior art

prior belief

prior cause

prior density

prior distribution

prior experience

prior knowledge

prior period adjustment

prior probability

prior restraint

prior to publication

<hr> باب پی کردن بردن از علت به معلول، از راه قیاس، قیاسی

باب پی کردن بردن از علت به معلول، از راه قیاس، قیاسی

priori

priori coding

priorities

priorities wheel

prioritisation

<hr> (verb transitive) اولویت دادن به، در اولویت قرار دادن، اولویت بندی
 کردن

(verb transitive) اولویت دادن به، در اولویت قرار دادن، اولویت بندی کردن

prioritise

prioritised

prioritisetasks

prioritising

prioritization

<hr> برحسب ارجحیت رده بندی کردن، سزیده سنجی کردن، اولویت بندی کردن، در اولویت قرار دادن، اولویت بندی
 کردن

برحسب ارجحیت رده بندی کردن، سزیده سنجی کردن، اولویت بندی کردن، در اولویت قرار دادن، اولویت بندی کردن

prioritize

prioritized

prioritizing

<hr> معنی : برتری، تقدم، پیشی، تفاضل، اولویت، حق تقدم <hr> معانی دیگر : پیش آیندی، پیشینگی، تفوق، سزیدگی، ارجحیت، سزاواری، هر چیز دارای اولویت یا سزاواری، سزیده

معنی : برتری، تقدم، پیشی، تفاضل، اولویت، حق تقدم معانی دیگر : پیش آیندی، پیشینگی، تفوق، سزیدگی، ارجحیت، سزاواری، هر چیز دارای اولویت یا سزاواری، سزیده

priority

priority decisions

priority intelligence

priority lane

priority mail

priority post

priority service

priority setting

priorty

pripyat

prirate

priscilla

<hr> (انگلیس) رجوع شود به: prize2، انعام، جایزه، ارزس دادن، قدرانی کردن

(انگلیس) رجوع شود به: prize2، انعام، جایزه، ارزس دادن، قدرانی کردن

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران