پیشنهاد کاربران

prised

<hr> معنی : منشور، بلور، شوشه، رنگهای شوشه <hr> معانی دیگر : (هندسه) منشور، پریسم

معنی : منشور، بلور، شوشه، رنگهای شوشه معانی دیگر : (هندسه) منشور، پریسم

prism

<hr> معنی : منشوری، منشور وار <hr> معانی دیگر : منشور مانند، شوشه سان، (منشور) نورشکن، طیف مانند، رنگارنگ، خیره کننده

معنی : منشوری، منشور وار معانی دیگر : منشور مانند، شوشه سان، (منشور) نورشکن، طیف مانند، رنگارنگ، خیره کننده

prismatic

prismatic beam

prismatic class

<hr> معنی : حبس، زندان، محبس، زندان کردن <hr> معانی دیگر : بندیخانه، وابسته به زندان

معنی : حبس، زندان، محبس، زندان کردن معانی دیگر : بندیخانه، وابسته به زندان

prison

prison break

prison drama

prison escape

prison groupie

prison labor camp

prison sentence

prison term

<hr> معنی : اسیر، زندانی <hr> معانی دیگر : محبوس، (مجازی) اسیر، بازداشتی

معنی : اسیر، زندانی معانی دیگر : محبوس، (مجازی) اسیر، بازداشتی

prisoner

prisoner of conscience

prisoner's dilemma

prisoners

prisoners of conscience

prisoners of war

prisons

<hr> معنی : اراسته، مردیا جوان زن صفت، تر و تمیز <hr> معانی دیگر : (عامیانه) پر ادا و اطوار، دیر خشنود، بهانه گیر، مرتب

معنی : اراسته، مردیا جوان زن صفت، تر و تمیز معانی دیگر : (عامیانه) پر ادا و اطوار، دیر خشنود، بهانه گیر، مرتب

prissy

prist

<hr> معنی : پیشین، تر و تازه، اولی، طبیعی ودست نخورده <hr> معانی دیگر : دست نخورده، ناب، بی غل و غش

معنی : پیشین، تر و تازه، اولی، طبیعی ودست نخورده معانی دیگر : دست نخورده، ناب، بی غل و غش

pristine

prittstick

prius

<hr> معنی : اختفاء، پنهانی، تنهایی، پوشیدگی، خلوت <hr> معانی دیگر : محرمیت، محرمانگی، پنهانداری، پوشیده داری، محرم واری، نهانخواهی

معنی : اختفاء، پنهانی، تنهایی، پوشیدگی، خلوت معانی دیگر : محرمیت، محرمانگی، پنهانداری، پوشیده داری، محرم واری، نهانخواهی

privacy

privacy act statement

privacy and sanctity

privacy compromise

privacy in family

privacy policy

privacy preserving

privacy setting

<hr> معنی : سرباز، اعضاء تناسلی، خصوصی، خلوت، شخصی، محرمانه، اختصاصی، خودمانی، خاص، مستور، پوشیده، مخصوص <hr> معانی دیگر : وابسته به خواص، محرم وار، دارای شغل شخصی (غیر دولتی و غیره)، دنج، دور از انظار، کنار افتاده، نهان، نهانی، انزوا طلب، گوشه گیر، نهانجوی، خلوت گرای، فردی، یک نفری، تکی، (جمع) اعضای تناسلی (private parts هم می گویند)، سرباز وظیفه

معنی : سرباز، اعضاء تناسلی، خصوصی، خلوت، شخصی، محرمانه، اختصاصی، خودمانی، خاص، مستور، پوشیده، مخصوص معانی دیگر : وابسته به خواص، محرم وار، دارای شغل شخصی (غیر دولتی و غیره)، دنج، دور از انظار، کنار افتاده، نهان، نهانی، انزوا طلب، گوشه گیر، نهانجوی، خلوت گرای، فردی، یک نفری، تکی، (جمع) اعضای تناسلی (

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران