revenue driver

revenue generating

revenue passenger

revenue recognition

revenue recognition principle

revenue rivalry

revenue service

<hr> (آمریکا) برچسب یا باندرول مالیاتی (که روی بطری مسکرات می زنند)

(آمریکا) برچسب یا باندرول مالیاتی (که روی بطری مسکرات می زنند)

revenue stamp

revenue stream

reverb

reverberant sound field

<hr> معنی : معکوس، منعکس کردن، ولوله انداختن، طنین انداختن، پیچیدن <hr> معانی دیگر : پژواک کردن، (صدا) منعکس کردن یا شدن، بازآوا کردن یا شدن، نوفیدن، طنین افکن شدن، خنیدن، (صدا) پیچیدن، (حرارت یا نور) باز تابیدن، بازتاب کردن یا شدن، (مجازی) واکنش داشتن، رجوع شود به: recoil

معنی : معکوس، منعکس کردن، ولوله انداختن، طنین انداختن، پیچیدن معانی دیگر : پژواک کردن، (صدا) منعکس کردن یا شدن، بازآوا کردن یا شدن، نوفیدن، طنین افکن شدن، خنیدن، (صدا) پیچیدن، (حرارت یا نور) باز تابیدن، بازتاب کردن یا شدن، (مجازی) واکنش داشتن، رجوع شود به: recoil

reverberate

reverberated

reverberating

<hr> معنی : طنین، ولوله <hr> معانی دیگر : بازآوا، پژواک، بازتاب، بازتافت، آوازه، (مجازی) واکنش، اثر، نتیجه، پیامد، عواقب

معنی : طنین، ولوله معانی دیگر : بازآوا، پژواک، بازتاب، بازتافت، آوازه، (مجازی) واکنش، اثر، نتیجه، پیامد، عواقب

reverberation

reverberation measurement

reverberation time

reverdin graft

<hr> معنی : احترام، حرمت، حرمت کردن، احترام گذارندن <hr> معانی دیگر : پال ریویر (یکی از رهبران جنگ های استقلال آمریکا)، تکریم کردن، حرمت گذاشتن، مورد تکریم قرار دادن، تقدیس کردن، رجوع شود به: revers

معنی : احترام، حرمت، حرمت کردن، احترام گذارندن معانی دیگر : پال ریویر (یکی از رهبران جنگ های استقلال آمریکا)، تکریم کردن، حرمت گذاشتن، مورد تکریم قرار دادن، تقدیس کردن، رجوع شود به: revers

revere

revered

<hr> معنی : احترام، تکریم، حرمت، احترام گذاردن <hr> معانی دیگر : گرامیداشت، تقدیس، تعظیم، ادای ادب، تواضع، احترام گذاری، فروتنی، خشوع، خضوع، عزت، ارج، تکریم کردن، مورد عزت و احترام قرار دادن، تقدیس کردن، (r بزرگ - پس از your یا his یا her می آید - عنوان کشیش یا روحانی) حضرت

معنی : احترام، تکریم، حرمت، احترام گذاردن معانی دیگر : گرامیداشت، تقدیس، تعظیم، ادای ادب، تواضع، احترام گذاری، فروتنی، خشوع، خضوع، عزت، ارج، تکریم کردن، مورد عزت و احترام قرار دادن، تقدیس کردن، (r بزرگ - پس از your یا his یا her می آید - عنوان کشیش یا روحانی) حضرت

reverence

<hr> معنی : جناب کشیش، محترم <hr> معانی دیگر : (با: the - پیش از نام و سایر القاب می آید - r بزرگ) جناب (کشیش)، پدر روحانی، ارجمند، قابل احترام، گرامی، بزرگوار، وابسته به کشیش یا روحانی، کشیشی

معنی : جناب کشیش، محترم معانی دیگر : (با: the - پیش از نام و سایر القاب می آید - r بزرگ) جناب (کشیش)، پدر روحانی، ارجمند، قابل احترام، گرامی، بزرگوار، وابسته به کشیش یا روحانی، کشیشی

reverend

<hr> دارای احساس احترام، متواضع، فروتن، ارج گذار، مودب، احترام آمیز، خاشع، محترم

دارای احساس احترام، متواضع، فروتن، ارج گذار، مودب، احترام آمیز، خاشع، محترم

reverent

<hr> معنی : خیال، خیال اندیشی <hr> معانی دیگر : خواب وخیال، وهم، خیال واهی، خیال خام

معنی : خیال، خیال اندیشی معانی دیگر : خواب وخیال، وهم، خیال واهی، خیال خام

reverie

<hr> معنی : برگردان، لبه برگشته <hr> معانی دیگر : (جامه) لبه ی برگشته، برگردان (مانند یقه ی پالتو)، آسترنما

معنی : برگردان، لبه برگشته معانی دیگر : (جامه) لبه ی برگشته، برگردان (مانند یقه ی پالتو)، آسترنما

revers

<hr> معنی : برگشت، نقض، واژگونی، واژگون سازی <hr> معانی دیگر : برگشت (معمولا در جهت بدشانسی یا مخالف خیر و صلاح)، بدبیاری، وارونگی، واژگونگی، نگون بختی، حرکت یا چرخش معکوس، وارونسازی، نق­

معنی : برگشت، نقض، واژگونی، واژگون سازی معانی دیگر : برگشت (معمولا در جهت بدشانسی یا مخالف خیر و صلاح)، بدبیاری، وارونگی، واژگونگی، نگون بختی، حرکت یا چرخش معکوس، وارونسازی، نق­

reversal

reversal film

reversal of fortune

<hr> معنی : پشت، بدبختی، شکست، معکوس، وارونه، معکوس کننده، واژگون کردن، برگشتن، نقض کردن، بر گرداندن، پشت و رو کردن، وارونه کردن <hr> معانی دیگر : پشت به رو، عقب به جلو، بالا پایین، واژگونه، مقلوب، باژگون، برعکس، عکس، نقطه ی مقابل، معکوس کردن یا شدن، وارون کردن یا شدن، پشت و رو کردن یا شدن، واژگونه کردن، مقلوب کردن، برعکس کردن، برگاشتن، طرف مقابل، (سکه) خط، (اتومبیل و غیره - دنده) عقب، لغو کردن، حکم یا رای مخالف دادن، تغییر عقیده دادن، بدبیاری، عدم موفقیت، ناکامی، پس پسکی رفتن، به قهقرا رفتن، عقب عقب رفتن، از عقب رفتن، رجوع شود به: reversal، خلاف، ضد، پاد، (کاملا) عوض کردن یا شدن، تغییر دادن، تغییر یافتن، دگرگون کردن یا شدن

معنی : پشت، بدبختی، شکست، معکوس، وارونه، معکوس کننده، واژگون کردن، برگشتن، نقض کردن، بر گرداندن، پشت و رو کردن، وارونه کردن معانی دیگر : پشت به رو، عقب به جلو، بالا پایین، واژگونه، مقلوب، باژگون، برعکس، عکس، نقطه ی مقابل، معکوس کردن یا شدن، وارون کردن یا شدن، پشت و رو کردن یا شدن، واژگونه کردن، مقلو

reverse

reverse activity

reverse anaphylaxis

reverse azimuth

reverse bearing

reverse charging

reverse clutch drum

reverse commuting

reverse crosstalk

reverse curvature bending

reverse curve

reverse deionization

reverse delta backup

reverse dictionary

<hr> (این کار: به دست آوردن محصول رقیب و واگشایی و تقلید آن و تولید کالای مشابه) مهندسی وارون

(این کار: به دست آوردن محصول رقیب و واگشایی و تقلید آن و تولید کالای مشابه) مهندسی وارون

واژه های حرف "r" - پیشنهاد کاربران