پیشنهاد کاربران

sasha

sashay away

sashes

<hr> (خوراک ژاپنی: باریکه های ماهی که خام با سس مخصوص می خورند) ساشیمی

(خوراک ژاپنی: باریکه های ماهی که خام با سس مخصوص می خورند) ساشیمی

sashimi

<hr> (هیولای افسانه ای و انسان مانند که می گفتند در کوه های شمال غربی آمریکا زیست می کند) ساسکواچ

(هیولای افسانه ای و انسان مانند که می گفتند در کوه های شمال غربی آمریکا زیست می کند) ساسکواچ

sasquatch

<hr> معنی : گستاخانه سخن گفتن با، بیشرمانه گفتگو کردن، با بی احترامی صحبت کردن <hr> معانی دیگر : (محلی) سبزیجات خوراکی، (محلی) میوه ی خوشاب شده، کمپوت، (عامیانه) هرزه درایی، فحاشی، دشنام، بابی احترامی صحبت کردن با

معنی : گستاخانه سخن گفتن با، بیشرمانه گفتگو کردن، با بی احترامی صحبت کردن معانی دیگر : (محلی) سبزیجات خوراکی، (محلی) میوه ی خوشاب شده، کمپوت، (عامیانه) هرزه درایی، فحاشی، دشنام، بابی احترامی صحبت کردن با

sass

<hr> (عامیانه) گستاخ، بی ادب، هرزه درای، دهان دریده، بددهان

(عامیانه) گستاخ، بی ادب، هرزه درای، دهان دریده، بددهان

sassy

sastan’s minions

sasy

<hr> گذشته و اسم مفعول فعل: sit، مخفف: (آمریکا) آزمون استعداد تحصیلات عالی، شنبه، قسمت دوم و سوم tis، زمان گذشته ساده فعل sit قسمت سوم فعل sit

گذشته و اسم مفعول فعل: sit، مخفف: (آمریکا) آزمون استعداد تحصیلات عالی، شنبه، قسمت دوم و سوم tis، زمان گذشته ساده فعل sit قسمت سوم فعل sit

sat around doing nothing

sat down

sat on

sat tech

sata

<hr> معنی : شیطان، ابلیس <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی عبری) شیطان، devil شیطان

معنی : شیطان، ابلیس معانی دیگر : (از ریشه ی عبری) شیطان، devil شیطان

satan

satan's wife

<hr> معنی : شیطانی <hr> معانی دیگر : اهریمنی (satanical هم می گویند) <hr> satanic(al) شیطانی، اهریمنی

معنی : شیطانی معانی دیگر : اهریمنی (satanical هم می گویند) satanic(al) شیطانی، اهریمنی

satanic

satanist

satbilizer

<hr> معنی : خورجین، چنته، کیف مدرسه، کیف بند دار <hr> معانی دیگر : (به ویژه برای دانش آموزان) کیف، کیف پشتی

معنی : خورجین، چنته، کیف مدرسه، کیف بند دار معانی دیگر : (به ویژه برای دانش آموزان) کیف، کیف پشتی

satchel

satdna sat dna

sated

satelite

<hr> معنی : ماه، پیرو، انگل، قمر مصنوعی <hr> معانی دیگر : قمر، ماهواره، (کشور) وابسته، تابع، دست نشانده، (برای پادشاه یا رجل) ملازم، دنباله رو، بادمجان دور قاب چین، ماهواره ای، اقماری، قمر مصنویی

معنی : ماه، پیرو، انگل، قمر مصنوعی معانی دیگر : قمر، ماهواره، (کشور) وابسته، تابع، دست نشانده، (برای پادشاه یا رجل) ملازم، دنباله رو، بادمجان دور قاب چین، ماهواره ای، اقماری، قمر مصنویی

واژه های حرف "s" - پیشنهاد کاربران