<hr> رجوع شود به: standard time، منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی

رجوع شود به: standard time، منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی

time zone

time zones

time's money

time's up

timebox

timeboxing

timecode

timed

timed release

timed restriction

timeframes

<hr> معنی : گاهنگهدار، کارمند ثبت اوقات، وقتنگهدار <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: timepiece، (در مسابقات) وقت نگهدار

معنی : گاهنگهدار، کارمند ثبت اوقات، وقتنگهدار معانی دیگر : رجوع شود به: timepiece، (در مسابقات) وقت نگهدار

timekeeper

timekeeping devices

<hr> معنی : بی انتها، نا مناسب، نا گذرا <hr> معانی دیگر : بی پایان، لایتناهی، ابدی، جاودان، بی مدت، بدون مدت یا ضرب الاجل

معنی : بی انتها، نا مناسب، نا گذرا معانی دیگر : بی پایان، لایتناهی، ابدی، جاودان، بی مدت، بدون مدت یا ضرب الاجل

timeless

timeless classic

timeless sex

timeless shit

timelessly

timelessness

timelier

timelike

timelike event

timelike surface

timelike vector

timeline

timelines

timeliness

<hr> معنی : بجا، بموقع، بهنگام، بوقت، بگاه <hr> معانی دیگر : به گاه، مناسب، درخور، جور (با زمان یا اوضاع)، سروقت، طی مدت قانونی، (مهجور) قبل از مدت معین، قبل از سررسید، زودتر از موعد

معنی : بجا، بموقع، بهنگام، بوقت، بگاه معانی دیگر : به گاه، مناسب، درخور، جور (با زمان یا اوضاع)، سروقت، طی مدت قانونی، (مهجور) قبل از مدت معین، قبل از سررسید، زودتر از موعد

timely

timely fashion

timely invite

timely manner

timely topic

timeously

<hr> معنی : وقفه، ایست، فاصله، مهلت، تایم، ساعت غیبت کارگر <hr> معانی دیگر : (فوتبال و غیره) تایم اوت، درنگ، توقف موقت بازی، کارایست، ساعت غیبت کارگر، وقفه، فاصله، ایست، درورزش تایم، مهلت

معنی : وقفه، ایست، فاصله، مهلت، تایم، ساعت غیبت کارگر معانی دیگر : (فوتبال و غیره) تایم اوت، درنگ، توقف موقت بازی، کارایست، ساعت غیبت کارگر، وقفه، فاصله، ایست، درورزش تایم، مهلت

timeout

timepass

<hr> معنی : زمان سنج، ساعت، کسی که وقت را نگه میدارد <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: timekeeper

معنی : زمان سنج، ساعت، کسی که وقت را نگه میدارد معانی دیگر : رجوع شود به: timekeeper

timer

timer interrupt

timer system

times

times are tough

times change

times have changed

times have changed but so have i

times interest earned

times of trouble

times tables

<hr> (مقرون به صرفه از نظر وقت) زمانکاه، زمان اندوز

(مقرون به صرفه از نظر وقت) زمانکاه، زمان اندوز

واژه های حرف "t" - پیشنهاد کاربران