<hr> مترادف لهو : بازی، خوشی، سرگرمی، آرمش، جماع، عیاشی، عیش، عیش ونوش، ملاهی

مترادف لهو : بازی، خوشی، سرگرمی، آرمش، جماع، عیاشی، عیش، عیش ونوش، ملاهی

لهو

لهوتن

لهی

<hr> مترادف لهیب : زبانه، شراره، شرار، شرر، شعله، لهب

مترادف لهیب : زبانه، شراره، شرار، شرر، شعله، لهب

لهیب

لهیدن

لهیده

لهیف

<hr> مترادف لو : افشا، رسوا، فاش، شفه، لب، لوچه، بلندی، پشته، تپه، رش، زرداب، صفرا

مترادف لو : افشا، رسوا، فاش، شفه، لب، لوچه، بلندی، پشته، تپه، رش، زرداب، صفرا

لو

لو دادن

لواء

لواء بستن

<hr> مترادف لواحق : ضمایم، منضمات، پیشامدها، حوادث <hr> متضاد لواحق : سوابق

مترادف لواحق : ضمایم، منضمات، پیشامدها، حوادث متضاد لواحق : سوابق

لواحق

<hr> مترادف لوازم : اثاث، اثاثه، ادات، اسباب، بساط، تجهیزات، مایحتاج، وسایل <hr> برابر پارسی : ابزارها، ابزار، افزار

مترادف لوازم : اثاث، اثاثه، ادات، اسباب، بساط، تجهیزات، مایحتاج، وسایل برابر پارسی : ابزارها، ابزار، افزار

لوازم

لواش

لواشک

<hr> مترادف لواط : امردبازی، شاهدبازی، غلامبارگی، فجور، فسق، لواطه

مترادف لواط : امردبازی، شاهدبازی، غلامبارگی، فجور، فسق، لواطه

لواط

لواطه

لواعب

لواف

لواقح

لوالوا

لوام

لوامع

<hr> مترادف لوامه : سرزنشگر، ملامتگر، نکوهنده

مترادف لوامه : سرزنشگر، ملامتگر، نکوهنده

لوامه

لواهب

لواهی

لوایح

لوایم

لوبشه

لوبیا

<hr> مترادف لوت : بی گیاه، عور، لخت

مترادف لوت : بی گیاه، عور، لخت

لوت

لوت باره

لوت و پوت

لوترا

<hr> برابر پارسی : بخت، بخته

برابر پارسی : بخت، بخته

لوتو

<hr> مترادف لوث : آلایش، آلودگی، آلوده سازی، پلیدی

مترادف لوث : آلایش، آلودگی، آلوده سازی، پلیدی

لوث

لوث کردن

<hr> برابر پارسی : تخته سنگ، تخته، سَلم

برابر پارسی : تخته سنگ، تخته، سَلم

لوح

لوح ناخوانده

لوحه

لوخ

لودر

<hr> مترادف لوده : بی غیرت، مزاح، مسخره، هرزه، هزال

مترادف لوده : بی غیرت، مزاح، مسخره، هرزه، هزال

لوده

<hr> مترادف لودگی : بی حیایی، ریشخند، شوخی، مزاح، مسخرگی

مترادف لودگی : بی حیایی، ریشخند، شوخی، مزاح، مسخرگی

واژه های حرف "ل" - فرهنگ معین