صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ج" - مترادف و متضاد
جفاجو
جفاپیشه
جفاکار
جفت
جفت جنین
جفت زدن
جفت ساز
جفت سازی
جفت شدن
جفت شدگی
جفت طاس
جفت چپراست
جفت کردن
جفت کردن و شدن
جفت گرمایی
جفت گیری
جفت گیری کردن
جفت گیری یا عمل جنسی کردن
جفتک
جفتک انداختن
جفتک زدن
جفتک زنی
جفتک پرانی
جفتک چارکش کردن
جفتگیری
جفتی
جفن
جفنگ
جل
جلا
جلا دادن
جلا دار
جلا دهنده
جلا زدن به
جلا نخورده
جلا ی وظن
جلاد
جلادار
جلال
جلال دادن
جلالت
جلای وطن
جلایوطن
جلب
جلب رضایت کردن
جلب لطف کردن
جلب محبوبیت عامه
جلب کردن
بیشتر