صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "پ" - مترادف و متضاد
پیش دستی کردن بر
پیش دگل
پیش دید
پیش دید کردن
پیش راندن
پیش رس
پیش رفتن
پیش رفتگی
پیش زادی
پیش ساخته
پیش سازی
پیش سازی شده
پیش سخن
پیش سینه
پیش صحن
پیش صحنه
پیش غذا
پیش فنگ
پیش قدم
پیش قدم درتاسیس
پیش قدم شدن
پیش قراول
پیش قسط
پیش لشگر
پیش نما
پیش نماز
پیش نویس
پیش نویس ازمایشی
پیش نویس سند
پیش نویس چیزی را اماده کردن
پیش نویس کردن
پیش نیاز
پیش هم گذاشتن
پیش پا افتاده
پیش پا افتادگی
پیش پرداخت
پیش پندار
پیش پنداشتن
پیش چاه
پیش چشی
پیش کسوت
پیش گرفتن بر
پیش گفتار
پیش گفتاری
پیش گونه
پیش گویی کردن
پیش گیر
پیش گیری
بیشتر