<hr> مترادف اتفاقی : تصادفاً، تصادفی، غیرمترقب، غیرمنتظر، ناگهانی، حادثی <hr> برابر پارسی : پیش آمدی، بختامدی، بختامدانه، خودبخود(ی)، گذرانه، گذری، ناگهانی

مترادف اتفاقی : تصادفاً، تصادفی، غیرمترقب، غیرمنتظر، ناگهانی، حادثی برابر پارسی : پیش آمدی، بختامدی، بختامدانه، خودبخود(ی)، گذرانه، گذری، ناگهانی

اتفاقی

اتل

اتلا ف

اتلا ف (درجمع) تلفات

اتلا ف تلفات

<hr> مترادف اتلاف : افنا، تابودی، تباهی، تبذیر، تلف، ولخرجی، هدر <hr> برابر پارسی : تبه، تباه، نابودی، از میان بردن، نابود کردن

مترادف اتلاف : افنا، تابودی، تباهی، تبذیر، تلف، ولخرجی، هدر برابر پارسی : تبه، تباه، نابودی، از میان بردن، نابود کردن

اتلاف

<hr> برابر پارسی : هسته، ریزین

برابر پارسی : هسته، ریزین

اتم

<hr> مترادف اتمام : تتمیم، تکمیل، اختتام، پایان، ختم <hr> متضاد اتمام : آغاز <hr> برابر پارسی : انجام، به پایان رساندن، به سرانجام رساندن، پایان، سپریدن، سرانجام، فرجام

مترادف اتمام : تتمیم، تکمیل، اختتام، پایان، ختم متضاد اتمام : آغاز برابر پارسی : انجام، به پایان رساندن، به سرانجام رساندن، پایان، سپریدن، سرانجام، فرجام

اتمام

<hr> برابر پارسی : هسته ای، ریزین

برابر پارسی : هسته ای، ریزین

اتمی

<hr> مترادف اتهام : افترا، بهتان، تهمت، فریه <hr> برابر پارسی : بدنام کردن، دروغ، گناه بستن، بستن، چفته

مترادف اتهام : افترا، بهتان، تهمت، فریه برابر پارسی : بدنام کردن، دروغ، گناه بستن، بستن، چفته

اتهام

اتهام دروغین

اتهام پذیر

اتهامات واهی

اتهامی

<hr> مترادف اتو : ( آتو ) ورق برنده، بهانه، دستاویز، مستمسک <hr> برابر پارسی : ( آتو ) شاهبرگ

مترادف اتو : ( آتو ) ورق برنده، بهانه، دستاویز، مستمسک برابر پارسی : ( آتو ) شاهبرگ

اتو

اتو زدن

اتو کردن

اتو کشیدن

<hr> برابر پارسی : گذربر، خودروی بزرگ

برابر پارسی : گذربر، خودروی بزرگ

اتوبوس

اتوزدن

<hr> مترادف اتومبیل : خودرو، سواری، ماشین، موتور <hr> برابر پارسی : خودرو

مترادف اتومبیل : خودرو، سواری، ماشین، موتور برابر پارسی : خودرو

اتومبیل

اتومبیل را بنزین زدن

اتومبیل را پارک کردن

اتومبیل رابنزین زدن

اتومبیل راندن

اتومبیل سوار شدن

اتومبیل نفش کش

اتومبیل یا هواپیمای کهنه و اسقاط

اتومبیل یدک کش

اتّکا

اتّکا کرد به

<hr> مترادف اتکا : اتکال، اعتماد، پشتگرمی، تکیه، تکیه گاه، توکل، متکی <hr> برابر پارسی : پشت گرمی، پشتیبانی، پشت دادن بر، دلگرمی

مترادف اتکا : اتکال، اعتماد، پشتگرمی، تکیه، تکیه گاه، توکل، متکی برابر پارسی : پشت گرمی، پشتیبانی، پشت دادن بر، دلگرمی

اتکا

اتکا کرد به

<hr> برابر پارسی : پشت دادن بر، پشت گرمی، پشتیبانی، دلگرمی

برابر پارسی : پشت دادن بر، پشت گرمی، پشتیبانی، دلگرمی

اتکاء

<hr> مترادف اتیه : ( آتیه ) آتی، آجل، آینده، مستقبل <hr> متضاد اتیه : ( آتیه ) گذشته، ماضی <hr> برابر پارسی : ( آتیه ) آینده

مترادف اتیه : ( آتیه ) آتی، آجل، آینده، مستقبل متضاد اتیه : ( آتیه ) گذشته، ماضی برابر پارسی : ( آتیه ) آینده

اتیه

<hr> مترادف اتیکت : برچسب، آداب دانی، تشریفات، دیسیپلین <hr> برابر پارسی : برچسب

مترادف اتیکت : برچسب، آداب دانی، تشریفات، دیسیپلین برابر پارسی : برچسب

اتیکت

اثاث خانه

<hr> مترادف اثاثه : اثاثیه، اسباب، رخت، کالا، لوازم، متاع

مترادف اثاثه : اثاثیه، اسباب، رخت، کالا، لوازم، متاع

اثاثه

اثاثه ثابت

<hr> مترادف اثار : ( آثار ) رد، رگه، نشانه ها، کارها، تالیفات، نوشته ها، پیامدها، تبعات <hr> برابر پارسی : ( آثار ) نشانه ها، یادبودها، یادگارها

مترادف اثار : ( آثار ) رد، رگه، نشانه ها، کارها، تالیفات، نوشته ها، پیامدها، تبعات برابر پارسی : ( آثار ) نشانه ها، یادبودها، یادگارها

اثار

اثار ادبی یا هنری

اثار باستانی

اثار مخروبه

اثار مقدس

اثار چیزی را از بین بردن

اثارچیزی رااز بین بردن

<hr> مترادف اثبات : تایید، ثبوت، ثابت، محرز، مدلل <hr> متضاد اثبات : نفی <hr> برابر پارسی : بازنمایی، اُستانش، اُستوانش، برجای داشتن، پایستن

مترادف اثبات : تایید، ثبوت، ثابت، محرز، مدلل متضاد اثبات : نفی برابر پارسی : بازنمایی، اُستانش، اُستوانش، برجای داشتن، پایستن

واژه های حرف "ا" - فارسی به عربی