صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "ت" - فارسی به عربی
تخریب کرد
تخریب کردن
تخصص
تخصص یافتن
تخصیص
تخصیص داد به
تخصیص دادن
تخصیص دادن به
تخطفیف
تخطی
تخطی از قانون
تخطی کردن
تخطی کردن از
تخطی کننده
تخفیف
تخفیف جرم
تخفیف دادن
تخفیف درد
تخفیف یافتن
تخلص
تخلصی
تخلف
تخلف کرد
تخلف کردن از
تخلیص
تخلیص کردن
تخلیص کردن(سنگ معدن)
تخلیه
تخلیه اطلاعاتى (کسب اطلاعات از فرد اعزام شده به خارج به هنگام برگشت)
تخلیه مزاج کردن
تخلیه کرد
تخلیه کردن
تخلیه کردن (بار و مسافر)
تخم
تخم اوری
تخم بزرک
تخم دادن
تخم ریختن
تخم ریزی کردن
تخم ریزی کردن (حیوانات دریایی)
تخم ماهی
تخم مرغ
تخم مرغی
تخم مرغی شکل
تخم چشم
تخم کاشتن
تخم گذاردن
تخم گذاشتن
بیشتر