تراس دار کردن

<hr> مترادف تراش : تراشه، خراش

مترادف تراش : تراشه، خراش

تراش

تراش دادن

تراش دادن (الماس وغیره)

تراشنده

<hr> مترادف تراشه : قاچ، قاش، تراش

مترادف تراشه : قاچ، قاش، تراش

تراشه

تراشه کردن

<hr> مترادف تراشیدن : ازاله، حلق، تراش دادن، خراطی کردن، رندیدن، زدودن، ستردن، خراشیدن، صاف کردن، در آوردن، جعل کردن، ساختن، خلق کردن

مترادف تراشیدن : ازاله، حلق، تراش دادن، خراطی کردن، رندیدن، زدودن، ستردن، خراشیدن، صاف کردن، در آوردن، جعل کردن، ساختن، خلق کردن

تراشیدن

تراشیدگی

<hr> مترادف تراضی : خشنودی، رضایت، رضایتمندی، ازهم راضی شدن

مترادف تراضی : خشنودی، رضایت، رضایتمندی، ازهم راضی شدن

تراضی

تراموای

تراندن

<hr> مترادف ترانه : آواز، تصنیف، خنیا، سرود، شعر، قول، گلبانگ، نشید، نغمه، دوبیتی ، جمیل، جوان، خوشگل <hr> متضاد ترانه : غزل، قصیده، مثنوی، زشت، بدگل

مترادف ترانه : آواز، تصنیف، خنیا، سرود، شعر، قول، گلبانگ، نشید، نغمه، دوبیتی ، جمیل، جوان، خوشگل متضاد ترانه : غزل، قصیده، مثنوی، زشت، بدگل

ترانه

<hr> مترادف تراوش : تراب، ترشح، سرایت، نشت، نشر، تراویدن، حاصل، نتیجه

مترادف تراوش : تراب، ترشح، سرایت، نشت، نشر، تراویدن، حاصل، نتیجه

تراوش

تراوش بوسیله ریزش

تراوش کردن

تراکتور زنجیری

تراکتور یا ماشین شخم زنی

<hr> مترادف تراکم : انباشتگی، انبوهی، تکاثف، تمرکز، غلظت، فشردگی ، میزان مجاز زیربنا <hr> متضاد تراکم : تخلخل <hr> برابر پارسی : انبوهی، انباشتگی، توده، انباشت، چگالی

مترادف تراکم : انباشتگی، انبوهی، تکاثف، تمرکز، غلظت، فشردگی ، میزان مجاز زیربنا متضاد تراکم : تخلخل برابر پارسی : انبوهی، انباشتگی، توده، انباشت، چگالی

تراکم

تراگذر

ترایلر

تربانتین

تربانتین زدن به

تربچه

تربیب کردن

<hr> مترادف تربیت : پرورش، تادیب، تعلیم، تهذیب، فرهنگ، فرهیختگی، نزاکت، پروراندن، پروردن، پرورش دادن <hr> برابر پارسی : پرورش، فرهیختن

مترادف تربیت : پرورش، تادیب، تعلیم، تهذیب، فرهنگ، فرهیختگی، نزاکت، پروراندن، پروردن، پرورش دادن برابر پارسی : پرورش، فرهیختن

تربیت

<hr> برابر پارسی : پرورده

تربیت شده

<hr> مترادف تربیت کردن : ادب کردن، پرورش دادن، تادیب کردن، تعلیم دادن، فرهیختن، بار آوردن، پروراندن <hr> برابر پارسی : پروردن، پرورش دادن، فرهیختن

مترادف تربیت کردن : ادب کردن، پرورش دادن، تادیب کردن، تعلیم دادن، فرهیختن، بار آوردن، پروراندن برابر پارسی : پروردن، پرورش دادن، فرهیختن

تربیت کردن

تربیع

<hr> مترادف ترتیب : انتظام، انضباط، نظم، توالی، سامان، نسق، نظام، آراستگی، تنظیم، دستور، رژیم، قاعده، نهاد، رسم، شیوه، قانون، تامین، تدارک <hr> برابر پارسی : سان، پایه، پی آیی، چیدمان، چینش، سامان

مترادف ترتیب : انتظام، انضباط، نظم، توالی، سامان، نسق، نظام، آراستگی، تنظیم، دستور، رژیم، قاعده، نهاد، رسم، شیوه، قانون، تامین، تدارک برابر پارسی : سان، پایه، پی آیی، چیدمان، چینش، سامان

ترتیب

ترتیب جای بازیکنان فوتبال

<hr> مترادف ترتیب دادن : سامان بخشیدن، سامان دادن، منظم کردن، نظم دادن، برپا کردن، درست کردن، سازمان دادن، آراستن <hr> برابر پارسی : روبراه کردن، رستک

مترادف ترتیب دادن : سامان بخشیدن، سامان دادن، منظم کردن، نظم دادن، برپا کردن، درست کردن، سازمان دادن، آراستن برابر پارسی : روبراه کردن، رستک

ترتیب دادن

ترتیب زنگهای موسیقی

ترتیب قرار گرفتن

ترتیب قرارگرفتن

ترتیب کارها را معین کردن

ترتیبی

<hr> مترادف ترجمه : برگردان، نقل، بیوگرافی، شرح احوال، شرح حال، گزارش <hr> برابر پارسی : برگردان، برگردانی، ترزبانی، ترگویه، نورند، ویچاردن

مترادف ترجمه : برگردان، نقل، بیوگرافی، شرح احوال، شرح حال، گزارش برابر پارسی : برگردان، برگردانی، ترزبانی، ترگویه، نورند، ویچاردن

ترجمه

ترجمه شفاهی کردن

<hr> برابر پارسی : ترگو ییده کردن، ترگویه کردن، ترگوییدن

برابر پارسی : ترگو ییده کردن، ترگویه کردن، ترگوییدن

ترجمه کردن

<hr> مترادف ترجیح : اولویت، برتری، تقدم، رجحان، مزیت <hr> برابر پارسی : برتری، برتری دادن، به شماری، والایی

مترادف ترجیح : اولویت، برتری، تقدم، رجحان، مزیت برابر پارسی : برتری، برتری دادن، به شماری، والایی

ترجیح

ترجیح یافتن یا دادن

ترجیح یافتن یادادن

ترجیحا

ترحم کرد

ترحم کردن

<hr> مترادف ترخیص : مرخص سازی، خارج سازی، جنس از گمرگ، مرخص کردن، رخصت دهی، اجازت دادن، اجازه دادن، رخصت دادن <hr> برابر پارسی : پروانه

مترادف ترخیص : مرخص سازی، خارج سازی، جنس از گمرگ، مرخص کردن، رخصت دهی، اجازت دادن، اجازه دادن، رخصت دادن برابر پارسی : پروانه

ترخیص

<hr> مترادف ترد : شکننده، ظریف، لطیف، نازک <hr> متضاد ترد : ضخیم، زمخت

مترادف ترد : شکننده، ظریف، لطیف، نازک متضاد ترد : ضخیم، زمخت

واژه های حرف "ت" - فارسی به عربی