daughterless

daughterlike

<hr> (وابسته به فرزند مونث) دختروار، دخترانه، دختری، دخت وار، دختروار

(وابسته به فرزند مونث) دختروار، دخترانه، دختری، دخت وار، دختروار

<hr> عروس یعنی زن پسر شخص

<hr> معنی : ترساندن، رام کردن، بی جرات کردن <hr> معانی دیگر : مرعوب کردن، دچار دلهره کردن، بیمناک کردن، مایوس کردن، نومید کردن، دلسرد کردن

معنی : ترساندن، رام کردن، بی جرات کردن معانی دیگر : مرعوب کردن، دچار دلهره کردن، بیمناک کردن، مایوس کردن، نومید کردن، دلسرد کردن

<hr> (adjective) دلهره آور، ترسناک، رعب آور، ترس انگیز، هولناک، وحشتناک، تشویش زا، مضطرب کنند، اضطراب آور

(adjective) دلهره آور، ترسناک، رعب آور، ترس انگیز، هولناک، وحشتناک، تشویش زا، مضطرب کنند، اضطراب آور

<hr> (adverb) به طور رعب انگیزی، به طور ترس انگیزی، به طور دلهره آوری، به طور هولناکی، به طور وحشتناکی

(adverb) به طور رعب انگیزی، به طور ترس انگیزی، به طور دلهره آوری، به طور هولناکی، به طور وحشتناکی

<hr> معنی : سرانداز <hr> معانی دیگر : نترس، بی باک، بی هراس، متهور، بی ترس، بی پروا

معنی : سرانداز معانی دیگر : نترس، بی باک، بی هراس، متهور، بی ترس، بی پروا

<hr> معنی : عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه <hr> معانی دیگر : (فرانسه - عنوانی که بین سال های 1349 و 1830 به کار می رفت) ولیعهد، پسر ارشد شاه

معنی : عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه معانی دیگر : (فرانسه - عنوانی که بین سال های 1349 و 1830 به کار می رفت) ولیعهد، پسر ارشد شاه