pantascope

pantatrophia

pantatrophy

pantatype

pantdress

pantechnic

<hr> (انگلیس)، بازار، فروشگاه همه ی کالاها، انبار کالا، نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند

(انگلیس)، بازار، فروشگاه همه ی کالاها، انبار کالا، نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند

pantechnicon

<hr> یکجوربارکش برای بردن اثاثیه

یکجوربارکش برای بردن اثاثیه

pantechnicon van

panted

pantelegraphy

pantelephone

pantelephonic

pantelis

pantellerite

panter

panterer

panthalassa

panthea

pantheian

<hr> همه خداگرایی، آیین وحدت وجود، فرضیه ای که خدا را مرکب از کلیه نیروها و پدیده های طبیعی میداند، همه خدایی، وحدت وجود

همه خداگرایی، آیین وحدت وجود، فرضیه ای که خدا را مرکب از کلیه نیروها و پدیده های طبیعی میداند، همه خدایی، وحدت وجود

pantheism

<hr> معتقدبوحدت وجود، مشرک، کسی که همه چیزرا خدامیداند

معتقدبوحدت وجود، مشرک، کسی که همه چیزرا خدامیداند

pantheist

<hr> pantheistic(al) مبنی بر وحدت وجود

pantheistic(al) مبنی بر وحدت وجود

pantheistic

pantheistical

pantheistically

pantheists

panthelism

pantheologist

pantheology

<hr> معنی : زیارتگاه <hr> معانی دیگر : معبد همه ی خدایان، همه ی خدایان یک ملت، معبد تمام خدایان و ادیان مختلف

معنی : زیارتگاه معانی دیگر : معبد همه ی خدایان، همه ی خدایان یک ملت، معبد تمام خدایان و ادیان مختلف

pantheon

pantheonic

pantheonise

pantheonization

pantheons

<hr> معنی : پلنگ، یوزپلنگ <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی)، پلنگ سیاه، پلنگ بزرگ

معنی : پلنگ، یوزپلنگ معانی دیگر : (جانورشناسی)، پلنگ سیاه، پلنگ بزرگ

panther

panther cat

panther lily

panthera

pantheress

pantherish

panthers

pantherwood

<hr> معنی : تنکه، تنکه پوش <hr> معانی دیگر : panty تنکه پوش

معنی : تنکه، تنکه پوش معانی دیگر : panty تنکه پوش

pantie

<hr> کرست بند جوراب دار زنانه

کرست بند جوراب دار زنانه

pantie girdle

<hr> (زن و کودک) شلوار زیر کوتاه، تنکه، شورت (pantie هم می گویند)

(زن و کودک) شلوار زیر کوتاه، تنکه، شورت (pantie هم می گویند)

panties

pantihose

<hr> معنی : سوفال، آجر کاشی ناودانی مخصوص بام <hr> معانی دیگر : سفال بام، اجر کاشی ناودانی مخصوص بام مثل سفالهای ناودانی

معنی : سوفال، آجر کاشی ناودانی مخصوص بام معانی دیگر : سفال بام، اجر کاشی ناودانی مخصوص بام مثل سفالهای ناودانی

واژه های حرف "p"