صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "خ" - لغت نامه دهخدا
خبار
خباره
خباری
خباز
خباز بالا
خباز بلدی
خباز قایقی
خباز قاینی
خبازخانه
خبازه
خبازی
خبازی نشابوری
خبازی نیشابوری
خبازیات
خباس
خباساء
خباسه
خباش
خباشات العیش
خباشات الناس
خباشه
خباشی
خباص
خباط
خباقی
خبال
خبان
خباند
خباک
خباکا
خبایا
خبایث
خبایر
خبایری
خباییدن
خبب
خبت
خبت البزواء
خبت الجمیش
خبتع
خبتل
خبتله
خبته
خبث
خبث الحدید
خبث الحدید مدبر
خبث الذهب
خبث الرصاص
بیشتر