دانشنامه آزاد فارسی

پپن کوتاه

پچ الگزاندر

پچ شهر

پچنک

پچنگ ها

پچنگا

پچورا

پچولی

پژ

پژمان احمد

پژمان بختیاری حسین

<hr> مترادف پژمردگی : افسردگی، دلمردگی، ذبول، غمگینی، غمناکی <hr> متضاد پژمردگی : بشاشت

مترادف پژمردگی : افسردگی، دلمردگی، ذبول، غمگینی، غمناکی متضاد پژمردگی : بشاشت

پژمردگی

پژهان فیروز

پژو

<hr> مترادف پژواک : انعکاس، بازتاب، طنین

مترادف پژواک : انعکاس، بازتاب، طنین

پژواک

پژواک عبدالرحمان

پژوه احمد

<hr> مترادف پژوهش : بازجست، بازرسی، تتبع، تحقیق، تدقیق، تفحص، جست وجو، مطالعه، استیناف، تمیز، رسیدگی

مترادف پژوهش : بازجست، بازرسی، تتبع، تحقیق، تدقیق، تفحص، جست وجو، مطالعه، استیناف، تمیز، رسیدگی

پژوهش

پژوهش بازار

پژوهش های رویانی

پژوهش های فلسفی

پژوهش های منطقی

پژوهشنامه تاریخ مطبوعات ایران

پژوهشکده استثنایی

پژوهشکده تعلیم و تربیت

پژوهشکده خانواده

پژوهشگاه حوزه و دانشگاه

پژوهشگاه دانش های بنیادی

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

پک

پک گریگوری

پکتیا

پکتین

پکتیکا

پکن

پکین پا سامویل

پکینگ

پگاز

پگاسوس

پگاه احمدی

پگاه گیلان

پگماتیت

پگی شارل پیر

<hr> مترادف پی : اساس، بن، بنیاد، بنیان، بیخ، پایه، شالوده، مبنا، اثر، ردپا، رد، پس، پشت، تعاقب، دنبال، عقب، قفا، متعاقب، واپس، رگ، عصب

مترادف پی : اساس، بن، بنیاد، بنیان، بیخ، پایه، شالوده، مبنا، اثر، ردپا، رد، پس، پشت، تعاقب، دنبال، عقب، قفا، متعاقب، واپس، رگ، عصب

پی

پی ای ام

پی ای دی

واژه های حرف "پ" - دانشنامه آزاد فارسی