فرهنگ عمید

مقارب

<hr> مترادف مقاربت : آرمش، آمیزش، جماع، نزدیکی، آرمیدن، جماع کردن <hr> برابر پارسی : نزدیکی، آمیزش، هماغوشی

مترادف مقاربت : آرمش، آمیزش، جماع، نزدیکی، آرمیدن، جماع کردن برابر پارسی : نزدیکی، آمیزش، هماغوشی

مقاربت

مقارعت

<hr> مترادف مقارن : حالت تقارن، هم زمان، پیوسته، متصل، قرین، نزدیک، همدم، یار <hr> برابر پارسی : همزمان، پیرامون، نزدیک، همهنگام

مترادف مقارن : حالت تقارن، هم زمان، پیوسته، متصل، قرین، نزدیک، همدم، یار برابر پارسی : همزمان، پیرامون، نزدیک، همهنگام

مقارن

مقارنه

مقاسات

مقاسمه

مقاش

<hr> مترادف مقاصد : مقصدها، مقصودها، مرادها، خواسته ها، اهداف، هدف ها <hr> برابر پارسی : آماج ها، کام ها، آرزوها

مترادف مقاصد : مقصدها، مقصودها، مرادها، خواسته ها، اهداف، هدف ها برابر پارسی : آماج ها، کام ها، آرزوها

مقاصد

<hr> مترادف مقاطع : مقطع ها، برش ها

مترادف مقاطع : مقطع ها، برش ها

مقاطع

<hr> مترادف مقاطعه : پیمان، پیمانکاری، کنترات <hr> برابر پارسی : پیمانکاری

مترادف مقاطعه : پیمان، پیمانکاری، کنترات برابر پارسی : پیمانکاری

مقاطعه

مقاطف

مقاعد

<hr> مترادف مقال : بحث، سخن، قول، گفت وگو، مقاله

مترادف مقال : بحث، سخن، قول، گفت وگو، مقاله

مقال

مقالد

<hr> مترادف مقاله : نوشته، گفتار، مقال، سخن، فصل، بخش <hr> برابر پارسی : نوشتار، سخن، گفتار، نامه

مترادف مقاله : نوشته، گفتار، مقال، سخن، فصل، بخش برابر پارسی : نوشتار، سخن، گفتار، نامه

مقاله

مقالید

<hr> مترادف مقام : پست، درجه، رتبه، جاه، سمت، شان، قدر، مرتبه، مسند، منزلت، منصب، نشیم، اشل، پایه | جا، جایگاه، کاشانه، ماوا، محل، مسکن، مکان، منزل، موضع، موطن، آهنگ، پرده، نوا، راه <hr> برابر پارسی : سرپرست، پایه، سرپرستی، جا، جایگاه

مترادف مقام : پست، درجه، رتبه، جاه، سمت، شان، قدر، مرتبه، مسند، منزلت، منصب، نشیم، اشل، پایه | جا، جایگاه، کاشانه، ماوا، محل، مسکن، مکان، منزل، موضع، موطن، آهنگ، پرده، نوا، راه برابر پارسی : سرپرست، پایه، سرپرستی، جا، جایگاه

مقام

<hr> مترادف مقامات : اولیاء امور، درجات، درجه ها، منزلت ها، پست ها، مناصب، منصب ها، شغل ها، مشاغل، مراحل، منازل، مقام ها، هنرها، کارهای شایان، مقامه ها، مجالس، مجلس ها <hr> برابر پارسی : پایوران، بلندپایگان، فرنشینان، سرپرستان

مترادف مقامات : اولیاء امور، درجات، درجه ها، منزلت ها، پست ها، مناصب، منصب ها، شغل ها، مشاغل، مراحل، منازل، مقام ها، هنرها، کارهای شایان، مقامه ها، مجالس، مجلس ها برابر پارسی : پایوران، بلندپایگان، فرنشینان، سرپرستان

مقامات

<hr> مترادف مقامر : قمارباز، گنجفه باز، شطار

مترادف مقامر : قمارباز، گنجفه باز، شطار

مقامر

مقامع

<hr> مترادف مقامه : مجلس، خطبه، بیان حال، سرگذشت

مترادف مقامه : مجلس، خطبه، بیان حال، سرگذشت

مقامه

مقانب

مقاود

<hr> مترادف مقاوله : معاهده، پروتکل، پیمان، عهدنامه، قرارداد، قولنامه، قول وقرار گذاشتن، گفت وشنود

مترادف مقاوله : معاهده، پروتکل، پیمان، عهدنامه، قرارداد، قولنامه، قول وقرار گذاشتن، گفت وشنود

مقاوله

<hr> مترادف مقاوله نامه : پروتکل، پیمان نامه، عهدنامه، قرارداد، سند

مترادف مقاوله نامه : پروتکل، پیمان نامه، عهدنامه، قرارداد، سند

مقاوله نامه

<hr> مترادف مقاوم : استوار، بادوام، سخت، پایدار، ثابت، پادار، متمکن، سرسخت <hr> متضاد مقاوم : سست، غیرمقاوم <hr> برابر پارسی : پایدار، استوار، پابرجا، ایستا

مترادف مقاوم : استوار، بادوام، سخت، پایدار، ثابت، پادار، متمکن، سرسخت متضاد مقاوم : سست، غیرمقاوم برابر پارسی : پایدار، استوار، پابرجا، ایستا

مقاوم

<hr> مترادف مقاومت : ابرام، استقامت، استواری، ایستادگی، پافشاری، پایداری، توانایی، دوام، طاقت، قدرت، مدافعه، نیرو، یارایی <hr> برابر پارسی : پایداری، ایستادگی، ایستاده گری، ویسه، ویسگی

مترادف مقاومت : ابرام، استقامت، استواری، ایستادگی، پافشاری، پایداری، توانایی، دوام، طاقت، قدرت، مدافعه، نیرو، یارایی برابر پارسی : پایداری، ایستادگی، ایستاده گری، ویسه، ویسگی

مقاومت

<hr> مترادف مقایسه : تشبیه، تطبیق، سنجش، قیاس، مقابله <hr> برابر پارسی : سنجش، برابری، هم سنجی، هم سنجی

مترادف مقایسه : تشبیه، تطبیق، سنجش، قیاس، مقابله برابر پارسی : سنجش، برابری، هم سنجی، هم سنجی

مقایسه

<hr> مترادف مقبره : آرامگاه، تربت، ضریح، قبر، گورگاه، لحد، مدفن، مزار <hr> برابر پارسی : آرامگاه، دخمه، گور، مغاک

مترادف مقبره : آرامگاه، تربت، ضریح، قبر، گورگاه، لحد، مدفن، مزار برابر پارسی : آرامگاه، دخمه، گور، مغاک

مقبره

<hr> مترادف مقبل : خوش بخت، صاحب دولت، اقبالمند، صاحب اقبال

مترادف مقبل : خوش بخت، صاحب دولت، اقبالمند، صاحب اقبال

مقبل

مقبوض

<hr> مترادف مقبول : پذیرفتنی، پذیرفته، پسند، پسندیده، دل پذیر، دل پسند، ستوده، قابل قبول، مرضی، مرغوب، مستجاب، مطبوع، مطلوب ، جمیل، خوب رو، خوشگل، زیبا، صبیح، وجیه <hr> متضاد مقبول : ناپسند، زشت، اکبیری <hr> برابر پارسی : شایسته، پسندیده، دلپذیر، پذیرفته

مترادف مقبول : پذیرفتنی، پذیرفته، پسند، پسندیده، دل پذیر، دل پسند، ستوده، قابل قبول، مرضی، مرغوب، مستجاب، مطبوع، مطلوب ، جمیل، خوب رو، خوشگل، زیبا، صبیح، وجیه متضاد مقبول : ناپسند، زشت، اکبیری برابر پارسی : شایسته، پسندیده، دلپذیر، پذیرفته

مقت

<hr> مترادف مقتبس : اقتباس شده، برگرفته، ماخوذ

مترادف مقتبس : اقتباس شده، برگرفته، ماخوذ

مقتبس

مقتحم

<hr> مترادف مقتدا : پیشوا، رهبر، زعیم، لیدر، مرشد <hr> برابر پارسی : پیشوا، رهبر

مترادف مقتدا : پیشوا، رهبر، زعیم، لیدر، مرشد برابر پارسی : پیشوا، رهبر

مقتدا

<hr> مترادف مقتدر : بااقتدار، توانا، زورمند، قادر، قدرتمند، قدر، نیرومند <hr> متضاد مقتدر : ناتوان <hr> برابر پارسی : توانمند، زورمند، نیرومند

مترادف مقتدر : بااقتدار، توانا، زورمند، قادر، قدرتمند، قدر، نیرومند متضاد مقتدر : ناتوان برابر پارسی : توانمند، زورمند، نیرومند

مقتدر

مقتدی

<hr> مترادف مقترن : دوست، رفیق، محشور، مصاحب، مقرب، مونس، همدم، هم صحبت، همنشین، نزدیک، پیوسته، همراه، مقارنه

مترادف مقترن : دوست، رفیق، محشور، مصاحب، مقرب، مونس، همدم، هم صحبت، همنشین، نزدیک، پیوسته، همراه، مقارنه

مقترن

<hr> مترادف مقتصد : صرفه جو ، میانه رو <hr> متضاد مقتصد : مسرف <hr> برابر پارسی : میانه رو

مترادف مقتصد : صرفه جو ، میانه رو متضاد مقتصد : مسرف برابر پارسی : میانه رو

مقتصد

<hr> مترادف مقتضا : خواست، نیاز، احتیاج، لازم، لازمه، حاجت، ضرورت، لزوم

مترادف مقتضا : خواست، نیاز، احتیاج، لازم، لازمه، حاجت، ضرورت، لزوم

مقتضا

مقتضب

<hr> مترادف مقتضی : درخور، مناسب، شایسته، حاجت، ضرورت، لزوم، سبب، موجب، علت <hr> برابر پارسی : شایسته، در خور، درخواست شده

مترادف مقتضی : درخور، مناسب، شایسته، حاجت، ضرورت، لزوم، سبب، موجب، علت برابر پارسی : شایسته، در خور، درخواست شده

مقتضی

<hr> مترادف مقتضیات : ضروریات، اقتضا کننده ها، مناسبت ها، حاجات، نیازها

مترادف مقتضیات : ضروریات، اقتضا کننده ها، مناسبت ها، حاجات، نیازها

واژه های حرف "م" - فرهنگ عمید