فرهنگ عمید

<hr> مترادف کبکبه : جاه، جلال، شکوه، شوکت، اسواران، گروه

مترادف کبکبه : جاه، جلال، شکوه، شوکت، اسواران، گروه

کبکبه

کبکنجیر

کبی

کبیتا

کبیتک

کبید

<hr> مترادف کبیر : بزرگ، عظیم، کلان، معظم، قاید، نبیل، بالغ، رشید، شوره زار، کویر <hr> برابر پارسی : بزرگ، بلند پایه، گرامی، مهان

مترادف کبیر : بزرگ، عظیم، کلان، معظم، قاید، نبیل، بالغ، رشید، شوره زار، کویر برابر پارسی : بزرگ، بلند پایه، گرامی، مهان

کبیر

<hr> مترادف کبیره : اثم، ذنب، گناه، معصیت

مترادف کبیره : اثم، ذنب، گناه، معصیت

کبیره

کبیس

<hr> برابر پارسی : بهیزک

کبیسه

کبیکه

<hr> مترادف کت : شانه، کتف، تخت <hr> برابر پارسی : کرته

مترادف کت : شانه، کتف، تخت برابر پارسی : کرته

کت

کت و مت

کت ومت

کت کن

<hr> مترادف کتاب : تذکره، دفتر، دیوان، رساله، سفینه، صحیفه، کتابچه، کشکول، مصحف، مکتوب، نامه، نوشته <hr> برابر پارسی : نسک، نوشته، نامک، ماتیکان، نوشتار

مترادف کتاب : تذکره، دفتر، دیوان، رساله، سفینه، صحیفه، کتابچه، کشکول، مصحف، مکتوب، نامه، نوشته برابر پارسی : نسک، نوشته، نامک، ماتیکان، نوشتار

کتاب

کتاب خوان

کتاب فروش

کتاب فروشی

<hr> مترادف کتابت : استنساخ، تحریر، ترقیم، ثبت، منشی گری، نگارش، نویسندگی <hr> متضاد کتابت : قرائت <hr> برابر پارسی : نوشتن، نویسندگی، دبیری

مترادف کتابت : استنساخ، تحریر، ترقیم، ثبت، منشی گری، نگارش، نویسندگی متضاد کتابت : قرائت برابر پارسی : نوشتن، نویسندگی، دبیری

کتابت

<hr> برابر پارسی : نسک خانه

کتابخانه

کتابدار

کتابفروشی

<hr> مترادف کتابچه : جزوه، دفتر، رساله، طومار <hr> برابر پارسی : دفترچه

مترادف کتابچه : جزوه، دفتر، رساله، طومار برابر پارسی : دفترچه

کتابچه

کتابی

کتاره

کتاله

کتام

کتان

کتایب

<hr> برابر پارسی : نسک ها

کتب

کتب خانه

کتبه

کتخ

کتخدا

کتر

کتران

کتره

کتری

کتغ

<hr> مترادف کتف : دوش، شانه، کت، کول، منکب <hr> برابر پارسی : شانه، استخوان شانه، کَت

مترادف کتف : دوش، شانه، کت، کول، منکب برابر پارسی : شانه، استخوان شانه، کَت

کتف

<hr> مترادف کتل : بلندی، پز، پژ، پشته، تپه، تل، عقبه، کوه، گردنه، گریوه، توق، اسب زین کرده

مترادف کتل : بلندی، پز، پژ، پشته، تپه، تل، عقبه، کوه، گردنه، گریوه، توق، اسب زین کرده

کتل

<hr> برابر پارسی : کباب فرنگی

برابر پارسی : کباب فرنگی

کتلت

<hr> مترادف کتم : اختفا، پنهان، پوشیده، نهان، پوشیدن، نهان کردن، نهان داشتن، وسمه، شمشاد

مترادف کتم : اختفا، پنهان، پوشیده، نهان، پوشیدن، نهان کردن، نهان داشتن، وسمه، شمشاد

کتم

<hr> مترادف کتمان : پرده پوشی، پنهانکاری، خفیه کاری، کتم <hr> متضاد کتمان : افشا <hr> برابر پارسی : پنهان کردن، رازپوشی، نهان کاری

مترادف کتمان : پرده پوشی، پنهانکاری، خفیه کاری، کتم متضاد کتمان : افشا برابر پارسی : پنهان کردن، رازپوشی، نهان کاری

کتمان

کتنبر

کته

<hr> مترادف کتک : زدن، ضرب، ضربت، چوب، چوبدست <hr> برابر پارسی : چوبدستی، کوبه

مترادف کتک : زدن، ضرب، ضربت، چوب، چوبدست برابر پارسی : چوبدستی، کوبه

واژه های حرف "ک" - فرهنگ عمید