انگلیسی به انگلیسی

cheese blintzes

cheese bourekas

cheese dough pockets

cheese filling

cheese knife

cheese pie

cheese quiche

cheese straw

cheeseboard

<hr> معنی : چیزبرگر <hr> معانی دیگر : همبرگر با پنیر

معنی : چیزبرگر معانی دیگر : همبرگر با پنیر

cheeseburger

<hr> معنی : کیک پنیر <hr> معانی دیگر : (شیرینی پزی) کیک پنیر (که زیر آن لایه ای از نان شیرین است و روی آن آمیزه ای از پنیر و تخم مرغ و شکر و غیره)، عکس پر و پاچه

معنی : کیک پنیر معانی دیگر : (شیرینی پزی) کیک پنیر (که زیر آن لایه ای از نان شیرین است و روی آن آمیزه ای از پنیر و تخم مرغ و شکر و غیره)، عکس پر و پاچه

cheesecake

<hr> (در اصل) پارچه ی درشت باف که در آن پنیر می ریختند (یا سفت می کردند)، کتان شل باف، پارچه ی پنبه ای درشت باف

(در اصل) پارچه ی درشت باف که در آن پنیر می ریختند (یا سفت می کردند)، کتان شل باف، پارچه ی پنبه ای درشت باف

cheesecloth

cheesed off

cheesemonger

<hr> (مثل پوست پنیر هلندی) بی ارزش، جوکی، خسیس، خست، پنیرتراشی

(مثل پوست پنیر هلندی) بی ارزش، جوکی، خسیس، خست، پنیرتراشی

cheeseparing

cheesiness

<hr> معنی : قشنگ، پنیری <hr> معانی دیگر : پنیر مانند، پنیرسان

معنی : قشنگ، پنیری معانی دیگر : پنیر مانند، پنیرسان

cheesy

cheeta

<hr> معنی : یوزپلنگ وحشی <hr> معانی دیگر : (از ریشه ی سانسکریت - جانورشناسی) چیتا (acinonyx jubatus ـ نوعی یوزپلنگ بومی افریقا و آسیای خاوری)

معنی : یوزپلنگ وحشی معانی دیگر : (از ریشه ی سانسکریت - جانورشناسی) چیتا (acinonyx jubatus ـ نوعی یوزپلنگ بومی افریقا و آسیای خاوری)

cheetah

<hr> معنی : سر اشپز <hr> معانی دیگر : آشپز، خوراکپرداز، طباخ، خوالیگر، خوالگر

معنی : سر اشپز معانی دیگر : آشپز، خوراکپرداز، طباخ، خوالیگر، خوالگر

chef

<hr> (فرانسه) شاهکار، بهترین اثر (نویسنده یا نقاش و غیره)، pl شاهکار ادبی یا هنری

(فرانسه) شاهکار، بهترین اثر (نویسنده یا نقاش و غیره)، pl شاهکار ادبی یا هنری

chef d'oeuvre

chef doeuvre

cheilectomy

cheilion

cheilitis

cheilodactylidae

cheiloplasty

cheiloschisis

cheilosis

cheirology

cheiromancy

cheiroplasty

cheiropompholyx

cheiroptera

cheirospasm

<hr> آنتون چخوف (نویسنده ی روسی - chekov هم می نویسند)

آنتون چخوف (نویسنده ی روسی - chekov هم می نویسند)

chekhov

chekhovian

<hr> (جانور شناسی) چنگال قیچی مانند (خرچنگ و عقرب و غیره)، انبرک، چنگول، گاز انبرک

(جانور شناسی) چنگال قیچی مانند (خرچنگ و عقرب و غیره)، انبرک، چنگول، گاز انبرک

chela

<hr> (خرچنگ و غیره) انبرک دار، چنگول سان، انبرک مانند، چنگکی، کیلیت، بستهاتم ساختن یا تشکیل دادن

(خرچنگ و غیره) انبرک دار، چنگول سان، انبرک مانند، چنگکی، کیلیت، بستهاتم ساختن یا تشکیل دادن

chelate

chelation

<hr> (عنکبوتیان و رطیل ها - هریک از دو زایده ی پیشین که برای گرفتن و خرد کردن به کار می رود) گیره، انبرک

(عنکبوتیان و رطیل ها - هریک از دو زایده ی پیشین که برای گرفتن و خرد کردن به کار می رود) گیره، انبرک

chelicera

cheliped

chelm

chelmno

cheloid

chelonia

<hr> (جانور شناسی)، سنگ پشت مانند، جزو سنگ پشتیان، سنگ پشتی

(جانور شناسی)، سنگ پشت مانند، جزو سنگ پشتیان، سنگ پشتی

واژه های حرف "c" - انگلیسی به انگلیسی