انگلیسی به انگلیسی

<hr> (آمریکا-خودمانی) کارگر مکانیک (به ویژه مکانیک اتومبیل و هواپیما)

(آمریکا-خودمانی) کارگر مکانیک (به ویژه مکانیک اتومبیل و هواپیما)

grease monkey

grease proof paper

grease someones palm

grease spot

grease the palm

grease the palm of

grease the wheels

greased

greaseless

<hr> معنی : گریمور تاتر، صورت گر تماشاخانه <hr> معانی دیگر : آمیزه ای از رنگ و گریس (که بازیگران برای آرایش به صورت می مالند)، گریم تئاتر، رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران

معنی : گریمور تاتر، صورت گر تماشاخانه معانی دیگر : آمیزه ای از رنگ و گریس (که بازیگران برای آرایش به صورت می مالند)، گریم تئاتر، رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران

greasepaint

greaseproof

<hr> روغن مال، کسی که به ماشین آلات گریس می زند، روغن زن، مکزیکی یااسپانیولی امریکایی

روغن مال، کسی که به ماشین آلات گریس می زند، روغن زن، مکزیکی یااسپانیولی امریکایی

greaser

<hr> (گیاه شناسی) چرب چوب (گیاهی تیغدار به نام لاتین sarcobatus vermiculatus - از تیره ی غازپایان - بومی صحراهای غرب آمریکا)، نوعی بوته کوتاه از تیره قازایاغی

(گیاه شناسی) چرب چوب (گیاهی تیغدار به نام لاتین sarcobatus vermiculatus - از تیره ی غازپایان - بومی صحراهای غرب آمریکا)، نوعی بوته کوتاه از تیره قازایاغی

greasewood

<hr> با چربى، به شکل روغن یا، چربى

با چربى، به شکل روغن یا، چربى

greasily

greasiness

<hr> معنی : چرب، روغنی، روغن دار، چاپلوسانه <hr> معانی دیگر : روغن مالی شده، گریس دار، پرروغن، گریس مانند، لیز

معنی : چرب، روغنی، روغن دار، چاپلوسانه معانی دیگر : روغن مالی شده، گریس دار، پرروغن، گریس مانند، لیز

greasy

<hr> معنی : فراوان، ماهر، بزرگ، کبیر، مهم، ابستن، عظیم، معتبر، عالی، مطنطن، بصیر، زیاد، خطیر، عالی مقام، متعال، هنگفت، تومند <hr> معانی دیگر : ابر، شگرف، مه، مهست، خوب، فوق العاده، کثیر، متعدد، طولانی، شدید، بسیار، علاقه مند، برجسته، (آمریکا-عامیانه) معرکه، خیلی خوب، محشر، پیشوند: یک نسل قبل یا یک نسل بعد [great-grandson]

معنی : فراوان، ماهر، بزرگ، کبیر، مهم، ابستن، عظیم، معتبر، عالی، مطنطن، بصیر، زیاد، خطیر، عالی مقام، متعال، هنگفت، تومند معانی دیگر : ابر، شگرف، مه، مهست، خوب، فوق العاده، کثیر، متعدد، طولانی، شدید، بسیار، علاقه مند، برجسته، (آمریکا-عامیانه) معرکه، خیلی خوب، محشر، پیشوند: یک نسل قبل یا یک نسل بعد [gr

great

great amount

great and small

<hr> معنی : میمون ادم وار <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) هر یک از میمون های آدم نما (از تیره pongidae) از قبیل گوریل و شامپانزه و عنتر

معنی : میمون ادم وار معانی دیگر : (جانورشناسی) هر یک از میمون های آدم نما (از تیره pongidae) از قبیل گوریل و شامپانزه و عنتر

great ape

<hr> خواهر پدر بزرگ یا مادربزرگ، عمه بزرگ، خاله بزرگ

خواهر پدر بزرگ یا مادربزرگ، عمه بزرگ، خاله بزرگ

great aunt

<hr> معنی : دب اکبر <hr> معانی دیگر : (نجوم) دب اکبر، کهکشان خرس بزرگ

معنی : دب اکبر معانی دیگر : (نجوم) دب اکبر، کهکشان خرس بزرگ

great bear

great bible

<hr> جزیره ی بریتانیای کبیر (شامل انگلستان و اسکاتلند و ویلز)

جزیره ی بریتانیای کبیر (شامل انگلستان و اسکاتلند و ویلز)

great britain

great calorie

<hr> (هندسه و جغرافی) بزرگ دایره، دایره ی عظیمه، بزرگترین دایره محیط یک کره

(هندسه و جغرافی) بزرگ دایره، دایره ی عظیمه، بزرگترین دایره محیط یک کره

great circle

great damage

<hr> (جانورشناسی) سگ گریت دین، سگ دانمارکی (که بزرگ و عضلانی بوده و گوش های نوک تیز و شق و موی کوتاه و نرم دارد)، نوعی سگ بزرگ و قوی که دارای پوست نرمی است

(جانورشناسی) سگ گریت دین، سگ دانمارکی (که بزرگ و عضلانی بوده و گوش های نوک تیز و شق و موی کوتاه و نرم دارد)، نوعی سگ بزرگ و قوی که دارای پوست نرمی است

great dane

great deal of

great depression

great distances

great distress

great excitement

great expectations

great fear

great grand aunt

<hr> فرزند نوه، نبیره، نتیجه

فرزند نوه، نبیره، نتیجه

great grandchild

great granddaughter

great grandfather

great grandmother

<hr> پدر پدر بزرگ یا مادر بزرگ، مادر پدر بزرگ یا مادر بزرگ

پدر پدر بزرگ یا مادر بزرگ، مادر پدر بزرگ یا مادر بزرگ

واژه های حرف "g" - انگلیسی به انگلیسی