انگلیسی به انگلیسی

half closed interval

<hr> (در سلاح چخماقی) نیمه کشیده (در حالی که ماشه قفل است و نمی شود آن را کشید)، چخماق نیم پا

(در سلاح چخماقی) نیمه کشیده (در حالی که ماشه قفل است و نمی شود آن را کشید)، چخماق نیم پا

half cock

half cooked

half day

half deck

half done

half dozen

half duplex

half finished goods

<hr> مردد، از روی دودلی، از روی بی علاقگی سرد، غیرقلبی، بی میل، بی خلوص، با دو دلی، دودلانه، با بی میلی، از سر سیری، تردیدآمیز، تردیدآمیز to make a half hearted effort با تردید کوشش کردن

مردد، از روی دودلی، از روی بی علاقگی سرد، غیرقلبی، بی میل، بی خلوص، با دو دلی، دودلانه، با بی میلی، از سر سیری، تردیدآمیز، تردیدآمیز to make a half hearted effort با تردید کوشش کردن

half hearted

<hr> بسردی، ازروی عدم خلوص، بی میلانه، نیم دلانه

بسردی، ازروی عدم خلوص، بی میلانه، نیم دلانه

half heartedly

<hr> سردی، عدم خلوص، بیمیلی

سردی، عدم خلوص، بیمیلی

half heartedness

half height drive bay

<hr> (روش گره زدن طناب) گره یک خفتی

(روش گره زدن طناب) گره یک خفتی

half hitch

half holiday

half hourly

half kaddish

<hr> (مواد رادیواکتیو یا تابشگر) نیمه عمر، نیم زیست، نیم عمر (half life هم می گویند)

(مواد رادیواکتیو یا تابشگر) نیمه عمر، نیم زیست، نیم عمر (half life هم می گویند)

half life

half marathon

<hr> (به ویژه پرچم) نیم افراشته (مثلا هنگام عزا)، نیم افراشتگی پرچم، نیم افراشتن نیمه افراشتگی، نیمه افراشتن

(به ویژه پرچم) نیم افراشته (مثلا هنگام عزا)، نیم افراشتگی پرچم، نیم افراشتن نیمه افراشتگی، نیمه افراشتن

half mast

half mast flags

half measure is no measure

<hr> (ماه) تربیع اول و ثانی، ماه هفته ی اول و آخر هر ماه قمری، نصفه ماه، تربیع اول وثانی، زن قحبه، هلالی، هرچیزهلالی شکل ماه یک هفته، چیزهلالی

(ماه) تربیع اول و ثانی، ماه هفته ی اول و آخر هر ماه قمری، نصفه ماه، تربیع اول وثانی، زن قحبه، هلالی، هرچیزهلالی شکل ماه یک هفته، چیزهلالی

half moon

half note

half open interval

half price

half proof

half ripe fruit

half seas over

<hr> ناخواهری، خواهر ناتنی، خواهراندر، خواهربطنی، ناخواهری، خواهر ناتنی

ناخواهری، خواهر ناتنی، خواهراندر، خواهربطنی، ناخواهری، خواهر ناتنی

half sister

<hr> (زنانه) زیردامنی، ژوپن، زیر پیراهنی

(زنانه) زیردامنی، ژوپن، زیر پیراهنی

half slip

<hr> رجوع شود به: half-mast، mast half : نیم افراشته

رجوع شود به: half-mast، mast half : نیم افراشته

half staff

<hr> (مشق نظامی) نیم قدم، نیم قدم، نیم گام

(مشق نظامی) نیم قدم، نیم قدم، نیم گام

half step

half term

<hr> بخش عمده ی کار، مهمترین گام در راه انجام کاری

بخش عمده ی کار، مهمترین گام در راه انجام کاری

half the battle

half the fun

half the man he used to be

<hr> نیم کشند (زمان میان جزر و مد)، حالت وسط جزر ومد

نیم کشند (زمان میان جزر و مد)، حالت وسط جزر ومد

half tide

<hr> (معماری) نیمه چوبی (خانه ای که چارچوب آن چوبی ولی دیوارهای آن غیرچوبی است)

(معماری) نیمه چوبی (خانه ای که چارچوب آن چوبی ولی دیوارهای آن غیرچوبی است)

half timbered

<hr> (فوتبال و غیره) هافتایم، استراحت بین دو نیمه مسابقه، نصف وقت، نیم وقت، فوتبال نیمه بازی

(فوتبال و غیره) هافتایم، استراحت بین دو نیمه مسابقه، نصف وقت، نیم وقت، فوتبال نیمه بازی

half time

half time whistle

<hr> (وسیله ی نقلیه یا زره پوشی که به جای چرخ عقب دو چرخ زنجیری تانک مانند دارد)

(وسیله ی نقلیه یا زره پوشی که به جای چرخ عقب دو چرخ زنجیری تانک مانند دارد)

واژه های حرف "h" - انگلیسی به انگلیسی