انگلیسی به انگلیسی

memory content

memory expansion

memory lane

memory management program

memory size

memory span

memoserv

<hr> ممفیس (مرکز مصر باستان)

ممفیس (مرکز مصر باستان)

memphis

<hr> (هند در دوران استعمار) ممصاحب،خانم،سرکار خانم،علیا مخدره،همسر رییس

(هند در دوران استعمار) ممصاحب،خانم،سرکار خانم،علیا مخدره،همسر رییس

memsahib

<hr> معنی : مردها، جنس ذکور <hr> معانی دیگر : جمع واژه ی: man

معنی : مردها، جنس ذکور معانی دیگر : جمع واژه ی: man

men are born to suffer

men in black

men of knowledge

men's clothes model

men's gymnastics

men's movement

men's singles

<hr> معنی : مخاطره، تهدید، چیزی که تهدید کننده است، ارعاب کردن، چشم زهره رفتن، تهدید کردن <hr> معانی دیگر : بیمداد، ارعاب، هر چیز تهدید کننده، بیم آفرین، بیم زا، خطر، (عامیانه) آدم مزاحم، موی دماغ، موجب دردسر، شیطان، مایه ی صدمن شیر، تخس، موجب تهدید شدن، در معرض خطر قرار دادن

معنی : مخاطره، تهدید، چیزی که تهدید کننده است، ارعاب کردن، چشم زهره رفتن، تهدید کردن معانی دیگر : بیمداد، ارعاب، هر چیز تهدید کننده، بیم آفرین، بیم زا، خطر، (عامیانه) آدم مزاحم، موی دماغ، موجب دردسر، شیطان، مایه ی صدمن شیر، تخس، موجب تهدید شدن، در معرض خطر قرار دادن

menace

menachem

menachem mazuz

menacing

<hr> تهدید کنان، از روی تهدید

تهدید کنان، از روی تهدید

menacingly

menacme

<hr> معنی : خانه داری <hr> معانی دیگر : مدیریت، مسئولیت، خانواده

معنی : خانه داری معانی دیگر : مدیریت، مسئولیت، خانواده

menage

<hr> (فرانسه) زندگی سه نفری (با هم زندگی کردن زن و شوهر و فاسق یکی از آن دو) (فرانسه) رابطه ی عشقی سه نفری (به ویژه اگر در یک جا زندگی بکنند)

(فرانسه) زندگی سه نفری (با هم زندگی کردن زن و شوهر و فاسق یکی از آن دو) (فرانسه) رابطه ی عشقی سه نفری (به ویژه اگر در یک جا زندگی بکنند)

menage a trois

<hr> معنی : دامگاه، نمایشگاه جانوران، جایگاه دام ودد <hr> معانی دیگر : (دسته ای از جانوران غیربومی که برای نمایش در قفس نگهداری می شوند) جانوران باغ وحش، جانوران نمایشی

معنی : دامگاه، نمایشگاه جانوران، جایگاه دام ودد معانی دیگر : (دسته ای از جانوران غیربومی که برای نمایش در قفس نگهداری می شوند) جانوران باغ وحش، جانوران نمایشی

menagerie

<hr> اولین قاعدگی دختر، نخستین ماهانگی

اولین قاعدگی دختر، نخستین ماهانگی

menarche

menarcheal

menarchial

menashe

<hr> معنی : درست کردن، بهبودی یافتن، شفاء دادن، رفو کردن، مرمت کردن، تعمیر کردن <hr> معانی دیگر : نوسازی کردن، بهترکردن، اصلاح کردن، بهبود بخشیدن، (سلامتی - شکستگی استخوان) بهبود یافتن، بهتر شدن، جوش خوردن، (زخم) التیام یافتن، (بیماری) خوب شدن، شفا یافتن، بازسازی، بهبود(ی)، التیام، رجوع شود به: amends، شفا دادن

معنی : درست کردن، بهبودی یافتن، شفاء دادن، رفو کردن، مرمت کردن، تعمیر کردن معانی دیگر : نوسازی کردن، بهترکردن، اصلاح کردن، بهبود بخشیدن، (سلامتی - شکستگی استخوان) بهبود یافتن، بهتر شدن، جوش خوردن، (زخم) التیام یافتن، (بیماری) خوب شدن، شفا یافتن، بازسازی، بهبود(ی)، التیام، رجوع شود به: amends، شفا دا

mend

mend matters

mend one's pace

<hr> خلق و رفتار خود را عوض کردن، خود را اصلاح کردن

خلق و رفتار خود را عوض کردن، خود را اصلاح کردن

mend one's ways

mend the rift

mendable

<hr> معنی : دروغگو، کاذب <hr> معانی دیگر : نادرست، کذاب، قلابی

معنی : دروغگو، کاذب معانی دیگر : نادرست، کذاب، قلابی

mendacious

mendaciously

<hr> معنی : کذب، دروغ گویی <hr> معانی دیگر : دروغین بودن، نادرستی

معنی : کذب، دروغ گویی معانی دیگر : دروغین بودن، نادرستی

mendacity

mended

<hr> مندل (دانشمند اتریشی)

mendel

<hr> قوانین وراثت مندل (مرکب از چهار قانون)

قوانین وراثت مندل (مرکب از چهار قانون)

mendel's laws

mendele

mendele mocher sefarim

<hr> (شیمی) مندلفیم (ماده ی شیمیایی و تابش گری که از انشتانیم گرفته می شود - نشان: md، وزن اتمی: 258، شماره ی اتمی: 101)، مندلویم

(شیمی) مندلفیم (ماده ی شیمیایی و تابش گری که از انشتانیم گرفته می شود - نشان: md، وزن اتمی: 258، شماره ی اتمی: 101)، مندلویم

واژه های حرف "m" - انگلیسی به انگلیسی