انگلیسی به انگلیسی

<hr> معنی : ضعف اعصاب، سر درد و حساسیت بی مورد <hr> معانی دیگر : (رده بندی پیشین بیماری های روانی) خسته روانی، نوراستنی، طب سر درد و حساسیت بی مورد

معنی : ضعف اعصاب، سر درد و حساسیت بی مورد معانی دیگر : (رده بندی پیشین بیماری های روانی) خسته روانی، نوراستنی، طب سر درد و حساسیت بی مورد

neurasthenia

<hr> وابسته به ضعف یا خستگی پی ها - دچار خستگی یاضعف اعصاب

وابسته به ضعف یا خستگی پی ها - دچار خستگی یاضعف اعصاب

neurasthenic

neurasthenically

neuraxon

<hr> (جراحی) عصب برداری، پی برداری

(جراحی) عصب برداری، پی برداری

neurectomy

neurilema

<hr> (کالبد شناسی) پی نیام، غلاف عصب

(کالبد شناسی) پی نیام، غلاف عصب

neurilemma

neurilemmal

neurilemmatic

neurilemmatous

neurility

neurite

neuritic

neuritically

<hr> معنی : پی اماس <hr> معانی دیگر : (پزشکی) پی افروختگی، آماس عصب، التهاب یا اماس و زخم عصبی که دردناک است و سبب ناراحتی عصبی و گاهی فلج میگردد

معنی : پی اماس معانی دیگر : (پزشکی) پی افروختگی، آماس عصب، التهاب یا اماس و زخم عصبی که دردناک است و سبب ناراحتی عصبی و گاهی فلج میگردد

neuritis

<hr> پیشوند: پی، عصب، سلسه ی اعصاب [neuropathy]

پیشوند: پی، عصب، سلسه ی اعصاب [neuropathy]

neuro

neuroanatomist

<hr> (بخشی از کالبد شناسی که با سلسله ی اعصاب سروکار دارد) پی کالبد شناسی، تشریح اعصاب، نوروآناتومی

(بخشی از کالبد شناسی که با سلسله ی اعصاب سروکار دارد) پی کالبد شناسی، تشریح اعصاب، نوروآناتومی

neuroanatomy

<hr> (زیست شناسی) تنده ی پیی، تنده ی عصب

(زیست شناسی) تنده ی پیی، تنده ی عصب

neuroblast

neuroblastic

neurocardiac

neurocele

neurochemical

neurocirculatory

neurocirculatory asthenia

neurocoel

neurocoele

<hr> (کالبد شناسی) فیبریل عصبی، پی لیف

(کالبد شناسی) فیبریل عصبی، پی لیف

neurofibril

neurofibroma

neurogen

neurogenesis

<hr> (زیست شناسی) پی زا، عصب زا، پی زاد، ایجاد کننده بافت عصبی، دارای ریشه عصبی

(زیست شناسی) پی زا، عصب زا، پی زاد، ایجاد کننده بافت عصبی، دارای ریشه عصبی

neurogenic

neurogenically

neurogenous

neuroglia

neuroglial

neurogliar

neurogram

neurogrammic

neuroid

<hr> وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی

وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی

neurologic

<hr> وابسته به پی شناسی، یا درمان کردن ناخوشی های پی

وابسته به پی شناسی، یا درمان کردن ناخوشی های پی

neurological

neurological disease

neurologically

<hr> معنی : ویژه گر اعصاب <hr> معانی دیگر : ویژه گر اعصاب

معنی : ویژه گر اعصاب معانی دیگر : ویژه گر اعصاب

neurologist

neurologize

<hr> معنی : عصب شناسی، بحی علمی عصب شناسی، پی شناسی <hr> معانی دیگر : (پزشکی) پی شناسی، بحک علمی عصب شناسی

معنی : عصب شناسی، بحی علمی عصب شناسی، پی شناسی معانی دیگر : (پزشکی) پی شناسی، بحک علمی عصب شناسی

واژه های حرف "n" - انگلیسی به انگلیسی