انگلیسی به انگلیسی

<hr> (کالبد شناسی) دندان تنده (سلول هایی که عاج دندان را می سازند)، سلول های عاج ساز، سلول دندانی

(کالبد شناسی) دندان تنده (سلول هایی که عاج دندان را می سازند)، سلول های عاج ساز، سلول دندانی

odontoblast

odontoblastic

odontogenic

odontogeny

odontograph

odontography

<hr> معنی : مانند دندان، وابسته به زائده دندانی <hr> معانی دیگر : دندان مانند، دندان سان، دندانی، دندان گونه، دندان وار

معنی : مانند دندان، وابسته به زائده دندانی معانی دیگر : دندان مانند، دندان سان، دندانی، دندان گونه، دندان وار

odontoid

<hr> وابسته بدندان شناسى

odontological

odontologist

<hr> معنی : دندان پزشکی، دندان شناسی، مبحی دندان <hr> معانی دیگر : مبحک دندان

معنی : دندان پزشکی، دندان شناسی، مبحی دندان معانی دیگر : مبحک دندان

odontology

odontopathy

odontoscope

odontosis

odontotherapy

<hr> معنی : عطر، رایحه، بو، شهرت، طعم، عطر و بوی <hr> معانی دیگر : بو (از smell قوی تر است: بوی تند)، خنجیر (odour هم می نویسند)، حالت کلی، محیط، پر گیر، (قدیمی) عطر

معنی : عطر، رایحه، بو، شهرت، طعم، عطر و بوی معانی دیگر : بو (از smell قوی تر است: بوی تند)، خنجیر (odour هم می نویسند)، حالت کلی، محیط، پر گیر، (قدیمی) عطر

odor

<hr> معنی : چیز خوشبو، چیز خوشبو، معطر <hr> معانی دیگر : بوی زا، بوی آفرین، بوی آور

معنی : چیز خوشبو، چیز خوشبو، معطر معانی دیگر : بوی زا، بوی آفرین، بوی آور

odorant

<hr> معنی : زننده، بودار، بد بو، دارای بو <hr> معانی دیگر : پر بوی (معمولا بوی بد)، تند بوی، شماگند

معنی : زننده، بودار، بد بو، دارای بو معانی دیگر : پر بوی (معمولا بوی بد)، تند بوی، شماگند

odoriferous

odoriferously

odoriferousness

odorimeter

odorimetry

odorise

odorize

odorizing

<hr> معنی : بیبو <hr> معانی دیگر : بی بو

معنی : بیبو معانی دیگر : بی بو

odorless

<hr> معنی : بودار، متعفن <hr> معانی دیگر : تند بوی، تیز بوی، بوی دهنده، بدبو

معنی : بودار، متعفن معانی دیگر : تند بوی، تیز بوی، بوی دهنده، بدبو

odorous

odorously

odorousness

<hr> معنی : عطر و بوی <hr> معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: odor، odor بو، رایحه، عطر، طعم، شهرت

معنی : عطر و بوی معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: odor، odor بو، رایحه، عطر، طعم، شهرت

odour

odourless

<hr> odynia_ پسوند: درد، درد اندام خاص

odynia_ پسوند: درد، درد اندام خاص

odynia

odyometer

odyophobia

odyssean

<hr> (اسطوره ی یونان) اودیسه، اودیسوس (قهرمان حماسه ی اودیسه اثر هومر) (رومی ها به او می گفتند: ulysses)

(اسطوره ی یونان) اودیسه، اودیسوس (قهرمان حماسه ی اودیسه اثر هومر) (رومی ها به او می گفتند: ulysses)

odysseus

<hr> (نام شعر حماسی اثر هومر) اودیسه، قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه 'ادیسه '

(نام شعر حماسی اثر هومر) اودیسه، قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه 'ادیسه '

odyssey

<hr> گرد باد جزایر فارو (faeroe)، مخفف: انگلیسی کهن

گرد باد جزایر فارو (faeroe)، مخفف: انگلیسی کهن

<hr> رجوع شود به: edema، استقسا لحمی، باد، ورم

رجوع شود به: edema، استقسا لحمی، باد، ورم

oedema

<hr> وابسته به ادیپوس، ادیپوسی، وابسته به اودیپ، اودیپی، وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود

وابسته به ادیپوس، ادیپوسی، وابسته به اودیپ، اودیپی، وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود

oedipal

oedipean

<hr> معنی : افسانه یونان <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی یونان) ادیپوس (سرنوشت او این بود که ندانسته پدر خود را بکشد و با مادر خود ازدواج کند)، افسانه یونان 'ادیپوس '

معنی : افسانه یونان معانی دیگر : (اسطوره ی یونان) ادیپوس (سرنوشت او این بود که ندانسته پدر خود را بکشد و با مادر خود ازدواج کند)، افسانه یونان 'ادیپوس '

oedipus

<hr> (روانکاوی) عقده ی ادیپوس (اودیپ)، احساسات محبت امیز بچه نسبت به والدین جنس مخالف خود

(روانکاوی) عقده ی ادیپوس (اودیپ)، احساسات محبت امیز بچه نسبت به والدین جنس مخالف خود

oedipus complex

<hr> باده شناس، شراب شناس

oenologist

<hr> شراب شناسی (دانش ساختن و شناخت شراب)

شراب شناسی (دانش ساختن و شناخت شراب)

oenology

<hr> شراب شناس، شراب دوست

oenophile

oenophilist

<hr> بالاى سر، روى سر، برسر، بر، انسوى، انطرف

بالاى سر، روى سر، برسر، بر، انسوى، انطرف

واژه های حرف "o" - انگلیسی به انگلیسی