دیکشنری تخصصی

<hr> (شیمی آلی) گلیکوزید (هر یک از مشتقات شکر که در گیاهان یافت می شود و در اثر هیدرولیز شدن آن قند و یک ماده ی دیگر آزاد می گردد)، گلیکوسید

(شیمی آلی) گلیکوزید (هر یک از مشتقات شکر که در گیاهان یافت می شود و در اثر هیدرولیز شدن آن قند و یک ماده ی دیگر آزاد می گردد)، گلیکوسید

glycoside

<hr> معنی : علامت یا نشان حجاری شده <hr> معانی دیگر : الفبای تصویری (نگاره یا نشان های نمادین دیگر که بر فلز یا سنگ حک شده است مثل هیروگلیف)، گلیف

معنی : علامت یا نشان حجاری شده معانی دیگر : الفبای تصویری (نگاره یا نشان های نمادین دیگر که بر فلز یا سنگ حک شده است مثل هیروگلیف)، گلیف

glyph

<hr> مخفف: گرم، مدیر کل، کالای ناویژه، مخفف: گرم مخفف: مدیر کل مخفف: کالای ناویژه مخفف: سر کرده، سر استاد

مخفف: گرم، مدیر کل، کالای ناویژه، مخفف: گرم مخفف: مدیر کل مخفف: کالای ناویژه مخفف: سر کرده، سر استاد

gmelinite

<hr> (سنگ شناسی - یکی از سنگ های دگرگونی مطبق که شبیه گرانیت است) سنگ نیس، سنگ جرقه، گنایس

(سنگ شناسی - یکی از سنگ های دگرگونی مطبق که شبیه گرانیت است) سنگ نیس، سنگ جرقه، گنایس

gneiss

gneissic texture or texture or texture or textures or gneissic

<hr> معنی : شاخص، عقربک، شرعیات، عقربه <hr> معانی دیگر : تیغه یا عقربه ی ساعت آفتابی، تیغه ی زمان نمای خورشیدی (که از طول سایه ی آن وقت روز را تعیین می کردند)، میل

معنی : شاخص، عقربک، شرعیات، عقربه معانی دیگر : تیغه یا عقربه ی ساعت آفتابی، تیغه ی زمان نمای خورشیدی (که از طول سایه ی آن وقت روز را تعیین می کردند)، میل

gnomon

gnomonic projection

<hr> معنی : گوزن یالدار <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) نو، گوزن یالدار (جنس connochaetes - یال و دم اسب مانند دارد و در افریقا زیست می کند)

معنی : گوزن یالدار معانی دیگر : (جانور شناسی) نو، گوزن یالدار (جنس connochaetes - یال و دم اسب مانند دارد و در افریقا زیست می کند)

<hr> معنی : سیر، راهی شدن، تمام شدن، در صدد بودن، روانه ساختن، گشتن، رهسپار شدن، رواج داشتن، بران بودن، کار کردن، راه رفتن، شدن، روی دادن، رفتن، گذشتن، سیر کردن، پا زدن، برو <hr> معانی دیگر : مخفف : سفارشات معمولی، دستورات معمولی، عزیمت کردن، عازم شدن، این واژه کاربردها و معنی های متعددی دارد که بهترین راه نشان دادن آنها کاربرد آنها در جمله های زیر است:، (نوعی بازی ژاپنی با سنگ های سیاه و سفید بر روی صفحه ای مخطط) بازی گو، عبور کردن، نابود شدن

معنی : سیر، راهی شدن، تمام شدن، در صدد بودن، روانه ساختن، گشتن، رهسپار شدن، رواج داشتن، بران بودن، کار کردن، راه رفتن، شدن، روی دادن، رفتن، گذشتن، سیر کردن، پا زدن، برو معانی دیگر : مخفف : سفارشات معمولی، دستورات معمولی، عزیمت کردن، عازم شدن، این واژه کاربردها و معنی های متعددی دارد که بهترین راه نش

go and return line

<hr> ضامن شدن، کفالت کسی را کردن

ضامن شدن، کفالت کسی را کردن

go bail for

<hr> اژدر کوچک، مین یا نارنجک کوچک، ارابه دستی، لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت، امر، ماشین بذرپاش دستی

اژدر کوچک، مین یا نارنجک کوچک، ارابه دستی، لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت، امر، ماشین بذرپاش دستی

go devil

go devill

<hr> معنی : فروکش کردن، خوابیدن، پایین رفتن، غرق شدن، روی کاغذ آمدن، غروب کردن، انبار، قدرت، جرعه، بلع، لقمه بزرگ <hr> معانی دیگر : 1- پایین رفتن، نزول کردن 2- ثبت شدن، 3- شکست خوردن، فرو افتادن 4- (انگلیس) دانشگاه را تمام کردن، روی کاغذ امدن، (در خاور دور) انبار کالا

معنی : فروکش کردن، خوابیدن، پایین رفتن، غرق شدن، روی کاغذ آمدن، غروب کردن، انبار، قدرت، جرعه، بلع، لقمه بزرگ معانی دیگر : 1- پایین رفتن، نزول کردن 2- ثبت شدن، 3- شکست خوردن، فرو افتادن 4- (انگلیس) دانشگاه را تمام کردن، روی کاغذ امدن، (در خاور دور) انبار کالا

go down

go gage

go no go metal

go no go test

go see

<hr> معنی : طی کردن، عبور کردن <hr> معانی دیگر : 1- با دقت انجام دادن، دقیقا مرور کردن 2- تحمل کردن

معنی : طی کردن، عبور کردن معانی دیگر : 1- با دقت انجام دادن، دقیقا مرور کردن 2- تحمل کردن

go through

go to

go to sleep

<hr> معنی : هدف، منظور، مقصود، مقصد، دروازه، دروازه بان، گل زدن، هدفی در پیش داشتن <hr> معانی دیگر : آرمان، (فوتبال) دروازه، گل، (در مسابقات) امتیاز، پوان، در فوتبال دروازه

معنی : هدف، منظور، مقصود، مقصد، دروازه، دروازه بان، گل زدن، هدفی در پیش داشتن معانی دیگر : آرمان، (فوتبال) دروازه، گل، (در مسابقات) امتیاز، پوان، در فوتبال دروازه

goal

goal area

goal average

goal congruence

goal kick

goal lines

goal orientation

goal oriented

<hr> پایه هاى دروازه( هندبال) ورزش : پایه هاى دروازه

پایه هاى دروازه( هندبال) ورزش : پایه هاى دروازه

goal posts

goal programming

goal project

goal scorer

goal setting

<hr> معنی : دروازه بان فوتبال، گلر <hr> معانی دیگر : (فوتبال و هاکی و برخی بازی های دیگر) دروازه بان، گلر (goalie و goaltender هم می گویند)، دروازه بان درفوتبال

معنی : دروازه بان فوتبال، گلر معانی دیگر : (فوتبال و هاکی و برخی بازی های دیگر) دروازه بان، گلر (goalie و goaltender هم می گویند)، دروازه بان درفوتبال

goalkeeper

<hr> معنی : تیر عمودی دروازه، تیر دروازه <hr> معانی دیگر : در بازی فوتبال تیر دروازه، (هریک از دو تیر عمودی که زیریک تیر افقی (crossbar) قرار گرفته و دروازه ی فوتبال را تشکیل می دهد) تیر دروازه

معنی : تیر عمودی دروازه، تیر دروازه معانی دیگر : در بازی فوتبال تیر دروازه، (هریک از دو تیر عمودی که زیریک تیر افقی (crossbar) قرار گرفته و دروازه ی فوتبال را تشکیل می دهد) تیر دروازه

goalpost

goals

goats hair

<hr> معنی : خرخره، تکه، دهان، کلوخه، مقدار بزرگ و زیاد، ملوان، یک دهن غذا، تخته کف <hr> معانی دیگر : لخته، توده ای از هرچیز نرم، قلمبه، (عامیانه) مقدار زیاد، (آمریکا - خودمانی) ملوان نیروی دریایی آمریکا، تخته

معنی : خرخره، تکه، دهان، کلوخه، مقدار بزرگ و زیاد، ملوان، یک دهن غذا، تخته کف معانی دیگر : لخته، توده ای از هرچیز نرم، قلمبه، (عامیانه) مقدار زیاد، (آمریکا - خودمانی) ملوان نیروی دریایی آمریکا، تخته

gobbinsite

<hr> صحرای گوبی (در مغولستان)

صحرای گوبی (در مغولستان)

gobi

<hr> معنی : دیو، جن، جنی <hr> معانی دیگر : (فرهنگ عامه) روح خبیث و زشت سیما، عفریت، آل، مثل دیو و جن

معنی : دیو، جن، جنی معانی دیگر : (فرهنگ عامه) روح خبیث و زشت سیما، عفریت، آل، مثل دیو و جن

goblin

<hr> (آمریکا) دیواره ی سیاه رنگی که برای کاستن میزان نور در دوربین فیلمبرداری (و غیره) تعبیه می شود، صداگیر، نوعی پرده پارچه ای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد

(آمریکا) دیواره ی سیاه رنگی که برای کاستن میزان نور در دوربین فیلمبرداری (و غیره) تعبیه می شود، صداگیر، نوعی پرده پارچه ای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد

واژه های حرف "g" - دیکشنری تخصصی