دیکشنری تخصصی

<hr> کامپیوتر : information processing society of japanانجمن پردازش اطلاعات ژاپن

کامپیوتر : information processing society of japanانجمن پردازش اطلاعات ژاپن

ipsj

<hr> معنی : بالفعل، بواسطه ماهیت خود فعل، در نفس خود، عضویت خود بخودی <hr> معانی دیگر : (لاتین) به صرف همین واقعیت، به همین دلیل

معنی : بالفعل، بواسطه ماهیت خود فعل، در نفس خود، عضویت خود بخودی معانی دیگر : (لاتین) به صرف همین واقعیت، به همین دلیل

ipso facto

ipso facto avoidance

<hr> (لاتین) تنها توسط قانون، به خاطر قانون

(لاتین) تنها توسط قانون، به خاطر قانون

ipso jure

<hr> مخفف: (لاتین) همان، مخفف: هوش بهر، بهره هوشی

مخفف: (لاتین) همان، مخفف: هوش بهر، بهره هوشی

iquiqueite

<hr> مخفف:، ایران، ایرانی، ایرلند، (شیمی) ایریدیم، رجوع شود به: in- (پیش از r می آید)

مخفف:، ایران، ایرانی، ایرلند، (شیمی) ایریدیم، رجوع شود به: in- (پیش از r می آید)

ir drop resistance drop

ir or iridium or iridium or platiniridium or ruthenosmiridium

iran institute of industrial engineering

iranian remote sensing center or irsc or irsc

iranite or persian mineral or persian mineral

iraqite or ekanite or ekanite

irarsite

<hr> مخفف: موشک پرتابی میان برد (دارای برد متوسط)

مخفف: موشک پرتابی میان برد (دارای برد متوسط)

irbm

irce type 6

irdome

ired

<hr> interrecord کامپیوتر : شکاف میان رکودى

interrecord کامپیوتر : شکاف میان رکودى

irhtemite

iridarsenite

<hr> معنی : نمایش رنگین کمان، نمایش قوس قزحی <hr> معانی دیگر : iridescency نمایش قوس قزحی

معنی : نمایش رنگین کمان، نمایش قوس قزحی معانی دیگر : iridescency نمایش قوس قزحی

iridescence

<hr> معنی : رنگین کمانی، قوس قزحی <hr> معانی دیگر : (دارای رنگ های رنگین کمان و متغیر بر حسب نور و زاویه ی دید) رنگین کمانی، رنگین کمان سان، قزح سان، رنگ به رنگ شونده، (مجازی) درخشان، مشعشع

معنی : رنگین کمانی، قوس قزحی معانی دیگر : (دارای رنگ های رنگین کمان و متغیر بر حسب نور و زاویه ی دید) رنگین کمانی، رنگین کمان سان، قزح سان، رنگ به رنگ شونده، (مجازی) درخشان، مشعشع

iridescent

iridex

iridisite

<hr> (شیمی) ایریدیم (عنصر فلزی سپید و سنگین و شکننده که در خاک های کانی پلاتین دار یافت می شود - نشان آن: ir، وزن اتمی: 192/2، شماره ی اتمی: 77، نقطه ی گداز 2410c، نقطه ی جوش : 4130c)، ایریدم، جسم بسیط فلزی سیمین که مانند پلاتین و از ان سخت تر است

(شیمی) ایریدیم (عنصر فلزی سپید و سنگین و شکننده که در خاک های کانی پلاتین دار یافت می شود - نشان آن: ir، وزن اتمی: 192/2، شماره ی اتمی: 77، نقطه ی گداز 2410c، نقطه ی جوش : 4130c)، ایریدم، جسم بسیط فلزی سیمین که مانند پلاتین و از ان سخت تر است

iridium

<hr> (فلزشناسی) ایردسمین (آمیزه ی طبیعی ایریدیم و اسمیم و مقدار کمی از فلزات گروه پلاتین) (iridosmium هم می گویند)

(فلزشناسی) ایردسمین (آمیزه ی طبیعی ایریدیم و اسمیم و مقدار کمی از فلزات گروه پلاتین) (iridosmium هم می گویند)

iridosmine

iridye

iriginite

<hr> معنی : عنبیه، عنبیه چشم، رنگین کمان <hr> معانی دیگر : (کالبدشناسی) رنگینه، (گیاه شناسی) زنبق (نام انواع جنس زنبق iris که برگ های شمشیری و گل های سه گلبرگی و کاسبرگی می دهند)، گل زنبق، زنبقیان (iridaceae از راسته ی liliales - یک لپه ای)، (شعر) رنگین کمان، قوس و قزح، اسم خاص مونث، جنس زنبق و سوسن

معنی : عنبیه، عنبیه چشم، رنگین کمان معانی دیگر : (کالبدشناسی) رنگینه، (گیاه شناسی) زنبق (نام انواع جنس زنبق iris که برگ های شمشیری و گل های سه گلبرگی و کاسبرگی می دهند)، گل زنبق، زنبقیان (iridaceae از راسته ی liliales - یک لپه ای)، (شعر) رنگین کمان، قوس و قزح، اسم خاص مونث، جنس زنبق و سوسن

iris

iris control

<hr> (دیافراگم باز و بسته شونده ی عدسی دوربین عکاسی و غیره) دیافراگم قابل تنظیم، ترابند نرمش دار

(دیافراگم باز و بسته شونده ی عدسی دوربین عکاسی و غیره) دیافراگم قابل تنظیم، ترابند نرمش دار

iris diaphragm

iris in

iris matching diaphragm

iris out

iris shot

iris up

iris wipe

irising

<hr> کامپیوتر : information resourese managerمدیر منابع اطلاعاتى

کامپیوتر : information resourese managerمدیر منابع اطلاعاتى

<hr> معنی : اهن، اطو، فلز، اتو، اتو کردن، اتو زدن، اهن پوش کردن، اتو کشیدن <hr> معانی دیگر : آهن (نشان آن: fe، وزن اتمی: 55/847، شماره ی اتمی: 26، چگالی: 7/86، نقطه ی گداز: 1535c، نقطه ی جوش: 3000c)، اتو کردن یا شدن، نیرو، نیرومندی، آهنین، استوار، قوی، آهن موجود در خون و خوراک و غیره، آهن پوش کردن، آهن زدن به، آهن دار کردن، ابزار آهنی، چیلان، شمشیر، (آلت داغ زدن و نشانه گذاری کردن دام ها) داغ (branding iron هم می گویند)، (جمع) غل و زنجیر، قید و بند، پابند و دست بند، غل و زنجیر کردن، (خودمانی) هفت تیر، (بازی گلف) چوگان آهنی، (داروسازی) شربت آهن(دار)، سنگدل، بی رحم

معنی : اهن، اطو، فلز، اتو، اتو کردن، اتو زدن، اهن پوش کردن، اتو کشیدن معانی دیگر : آهن (نشان آن: fe، وزن اتمی: 55/847، شماره ی اتمی: 26، چگالی: 7/86، نقطه ی گداز: 1535c، نقطه ی جوش: 3000c)، اتو کردن یا شدن، نیرو، نیرومندی، آهنین، استوار، قوی، آهن موجود در خون و خوراک و غیره، آهن پوش کردن، آهن زدن به

واژه های حرف "i" - دیکشنری تخصصی