انگلیسی به فارسی

endites

enditing

<hr> معنی : کاسنی فرنگی، کاسنی سالادی، اندیو <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) کاسنی فرنگی، اندیو (cichorium endivia از خانواده ی composite که گیاهی کاهو مانند است و در سالاد و آشپزی به کار می رود)، هندیا، اندیو0

معنی : کاسنی فرنگی، کاسنی سالادی، اندیو معانی دیگر : (گیاه شناسی) کاسنی فرنگی، اندیو (cichorium endivia از خانواده ی composite که گیاهی کاهو مانند است و در سالاد و آشپزی به کار می رود)، هندیا، اندیو0

endive

endives

endjunk

<hr> معنی : بی پایان، بی انتها، مکرر، خارج از حدود، بی حد، پایان نا پذیر <hr> معانی دیگر : تمام نشدنی، بی کران، بی فرجام، بی حد و حصر، بی شمار، جاودانی، ابدی، طولانی، دور و دراز، ممتد، مداوم، مدام، پیوسته، یک ریز، (مکانیک - زنجیر و غیره که دوسر آن به هم وصل شده است و لذا به طور بی پایان دور چرخ و غیره می چرخد) ناپایان

معنی : بی پایان، بی انتها، مکرر، خارج از حدود، بی حد، پایان نا پذیر معانی دیگر : تمام نشدنی، بی کران، بی فرجام، بی حد و حصر، بی شمار، جاودانی، ابدی، طولانی، دور و دراز، ممتد، مداوم، مدام، پیوسته، یک ریز، (مکانیک - زنجیر و غیره که دوسر آن به هم وصل شده است و لذا به طور بی پایان دور چرخ و غیره می چرخد

endless

endless form

<hr> بی نهایت، بطوربی پایان، بطورابدی

بی نهایت، بطوربی پایان، بطورابدی

endlessly

<hr> معنی : پایان نا پذیری <hr> معانی دیگر : بی پایانی، همیشگی

معنی : پایان نا پذیری معانی دیگر : بی پایانی، همیشگی

endlessness

endlichite

<hr> معنی : از درازی <hr> معانی دیگر : (قدیمی)، از درازا، از نظر طول، طول

معنی : از درازی معانی دیگر : (قدیمی)، از درازا، از نظر طول، طول

endlong

<hr> معنی : دورترین، اقصی نقطه <hr> معانی دیگر : درته، درآخر، دربیخ، آخرین، اقصی نقطه 0

معنی : دورترین، اقصی نقطه معانی دیگر : درته، درآخر، دربیخ، آخرین، اقصی نقطه 0

endmost

<hr> (توضیح یا نوشته ای که به جای زیر صفحه در آخر مقاله یا فصل کتاب داده می شود) تهنویس (در برابر: پانویس footnote)

(توضیح یا نوشته ای که به جای زیر صفحه در آخر مقاله یا فصل کتاب داده می شود) تهنویس (در برابر: پانویس footnote)

endnote

endnotes

endo-

endoabdominal

endoappendicitis

endoarteritis

endoauscultation

endobatholithic

endobiotic

endoblast

endoblastic

endobronchial

endobronchially

endobronchitis

endocannibalism

endocardia

endocardiac

<hr> (کالبدشناسی)، درون قلبی، درون دلی

(کالبدشناسی)، درون قلبی، درون دلی

endocardial

endocarditic

<hr> (پزشکی) درون دل افروختگی، درون دل تبسی، آماس درون شامه ی دل، التهاب پوشش داخلی قلب

(پزشکی) درون دل افروختگی، درون دل تبسی، آماس درون شامه ی دل، التهاب پوشش داخلی قلب

endocarditis

<hr> معنی : غشا درونی قلب، درون شامه دل، پرده درونی دل <hr> معانی دیگر : (کالبد شناسی) درون شامه ی قلب، پوشش داخلی قلب، تش غشا درونی میوه

معنی : غشا درونی قلب، درون شامه دل، پرده درونی دل معانی دیگر : (کالبد شناسی) درون شامه ی قلب، پوشش داخلی قلب، تش غشا درونی میوه

endocardium

<hr> معنی : حلقه درونی میوه، پوسته هسته <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی) درون بر (لایه ی درونی پیرابر تخمدان یا میوه به ویژه پوست هسته ی زردآلو و هلو و غیره)، درون بر

معنی : حلقه درونی میوه، پوسته هسته معانی دیگر : (زیست شناسی) درون بر (لایه ی درونی پیرابر تخمدان یا میوه به ویژه پوست هسته ی زردآلو و هلو و غیره)، درون بر

واژه های حرف "e" - انگلیسی به فارسی