انگلیسی به فارسی

erke

erlenmeyer

<hr> بطری ارلن مایر (بطری مخروط شکل و گردن کوتاه که در آزمایشگاه ها کاربرد دارد)، تنگ مخروطی ازمایشگاه

بطری ارلن مایر (بطری مخروط شکل و گردن کوتاه که در آزمایشگاه ها کاربرد دارد)، تنگ مخروطی ازمایشگاه

erlenmeyer flask

erliche

erlking

erma

ermanaric

ermani

erme

ermelin

ermiline

<hr> معنی : قاقم، خز قاقم <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) قاقم (انواع راسوهای شمال زی که در تابستان موی قهوه ای و در زمستان موی سپید دارند - از تیره ی mustelidae)، خز قاقم (که از آن پالتوی زنانه می سازند و حاشیه ی ردای قضات برخی کشورها را با آن زینت می کنند)، پوست قاقم

معنی : قاقم، خز قاقم معانی دیگر : (جانورشناسی) قاقم (انواع راسوهای شمال زی که در تابستان موی قهوه ای و در زمستان موی سپید دارند - از تیره ی mustelidae)، خز قاقم (که از آن پالتوی زنانه می سازند و حاشیه ی ردای قضات برخی کشورها را با آن زینت می کنند)، پوست قاقم

ermine

ermined

erminee

ermines

erminette

ermit

ermitophobia

<hr> دال دریایى، عقال دریایى

دال دریایى، عقال دریایى

erne

erne or ern

ernes

ernesse

<hr> اسم خاص مذکر (مونث آن: ernestine)

اسم خاص مذکر (مونث آن: ernestine)

ernest

ernest hemingway

ernestine

ernie

erodable

<hr> معنی : ساییدن، فاسد کردن، خوردن، ساییده شدن، فرساییدن <hr> معانی دیگر : (فلز و غیره را) خوردن، خورده شدن، فرسودن، (در اثر باران و غیره) فرسایش ایجاد کردن، کندوساب کردن، شستن و بردن (خاک)، از بین رفتن، خراب شدن، تباه شدن یا کردن، تحلیل بردن یا رفتن

معنی : ساییدن، فاسد کردن، خوردن، ساییده شدن، فرساییدن معانی دیگر : (فلز و غیره را) خوردن، خورده شدن، فرسودن، (در اثر باران و غیره) فرسایش ایجاد کردن، کندوساب کردن، شستن و بردن (خاک)، از بین رفتن، خراب شدن، تباه شدن یا کردن، تحلیل بردن یا رفتن

erode

<hr> فرساییدن، خوردن، ساییدن، فاسدکردن، ساییده شدن

فرساییدن، خوردن، ساییدن، فاسدکردن، ساییده شدن

eroded

erodent

erodes

erodible

eroding

erodium

erogate

erogeneity

erogenesis

erogenetic

erogenic

<hr> معنی : محرک احساسات جنسی <hr> معانی دیگر : (وابسته به بخش هایی از بدن مانند آلت تناسلی و کشاله ی ران و دهان و غیره که تحریک آنها موجب تحریک شهوانی می شود) شهوت زا، تحریک پذیر (erogenic هم می گویند)، erogenic ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی

معنی : محرک احساسات جنسی معانی دیگر : (وابسته به بخش هایی از بدن مانند آلت تناسلی و کشاله ی ران و دهان و غیره که تحریک آنها موجب تحریک شهوانی می شود) شهوت زا، تحریک پذیر (erogenic هم می گویند)، erogenic ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی

erogenous

erogenous zone

erogeny

eromania

eroo (-eroo)

<hr> معنی : کروب، بچه قشنگ، صورت کودک بالدار <hr> معانی دیگر : (اسطوره ی یونان) اروس (پسر ونوس و دارگونه ی عشق که رومی ها او را cupid می نامیدند)، (e کوچک) میل جنسی، شهوت، آژو، غرائزشهوانی انسانی، نام دارگونه عشق درافسانه های یونانی برابر باcupid درافسانه های رومی

معنی : کروب، بچه قشنگ، صورت کودک بالدار معانی دیگر : (اسطوره ی یونان) اروس (پسر ونوس و دارگونه ی عشق که رومی ها او را cupid می نامیدند)، (e کوچک) میل جنسی، شهوت، آژو، غرائزشهوانی انسانی، نام دارگونه عشق درافسانه های یونانی برابر باcupid درافسانه های رومی

eros

<hr> (دارای لبه یا سطح نامنظم و بریده چنانچه گویی موش آن را خورده است) بریده بریده، گازگاز شده، ساییده، فاسدشده، خورده شده، کناره رفته

(دارای لبه یا سطح نامنظم و بریده چنانچه گویی موش آن را خورده است) بریده بریده، گازگاز شده، ساییده، فاسدشده، خورده شده، کناره رفته

واژه های حرف "e" - انگلیسی به فارسی